Friday, March 31, 2017

Exploring the Possibility of Defense Relations Between Iran and Japan

Thursday, March 30, 2017

ذن، فرهنگ و هنر ژاپن

نقش مبانی معرفت شناختی ذن درهنر ژآپن
مهندس لادن اعتضادی
استادیار دانشکده معماری و شهرسازی. دانشگاه شهید بهشتی
چکیده:
هنر ذن تجربه‌ی لحظه‌ی بی خودی و بی عملی است، کمال عمل و ناهنر است. هنر ژاپنی در تداوم سنتی پایدار، نقش فراگیر خود را تا کنون حفظ کرده است. ژاپنی ها که در متمدن ساختن خویش نقشی فعال داشته اند، همه چیز را از غربال ذهنی ژاپنی می‌گذرانده‌اند. ژاپن به عنوان یک تمدن شرقی به طور طبیعی وارد دوران تجدد(مدرنیته) شده است بدون این که ازسنت هایش بریده باشد.
سنت های پویای ژاپن مبتنی بر یک فرهنگ با ساختار ترکیبی و متکی بر بینشی کل نگر و وحدت گرا است. هنر ژاپنی در دوران تجدد از سنت خود منقطع نشده است بلکه به صورتی پویا همواره از درون نو می شود و جریان و سیلان خود را در زمان ادامه می دهد، هنر ژاپنی یک جریان تداوم و بسيط است که تظاهرات آن در صورت هستی کثیر، متحد یا متناقض همه حکایتگر معنایی درونی و وحدتی ذاتی اند.
هنر ژاپنی یک جریان ظهور است مرتبه ای متعالی از آفرینش انسانی که ناشی از درون بینی و شهود است. به همین سیاق دریافت و فهم آن نیز مستلزم دست یافتن به شناختی شهودی است. هنر – ناهنر بیش از آن که آموختنی باشد دریافتنی است.
مقدمه :
هنر و معماری امروز زاپن به علت پویایی، تحول و نو شدن در بستر سنتی خود و عدم انتقاع از ریشه های تاریخی‌اش، عالوه بر جذابیتی که نزد جوامع غربی دارد، برای آن دسته از جوامع شرقی صاحب تمدن و فرهنگ
کهن نیز که امروزه دچار گسیختگی فرهنگی هستند، می تواند تأمل برانگیزو آموزنده باشد. تمدن ژآپن که حدود هزار سال از تمدن ایران جوان تر است، به علت وضعیت جغرافیایی ـ ساختار جزیره ای آنت و بعد مسافت نسبت به تمدن های باستانی توانسته است نوعی انزوای تاریخی را تجربه کند ک زمینه ساز انسجا و تداوم فرهنگی آن گردیده است. وضعیتی کاملاً مغایر با وضعیت تمدن ایران که از آغاز در مواجهه دائم و تبادل فرهنگی با سایر اقوام و فرهنگ ها بوده است. رمز انسجام و تداوم فرهنگی ژاپن تا دوران معاصر را می توان در ساختار فرهنگی جستجو کرد که وجه مشخصه‌ی آن عدم بریدن از سنت است، درعین پذیرش تجدد(مدرنیته).
در یک چنین پیوستگی فرهنگی، هنرهای ژاپنی در عین کوشش های همیشگی برای نو شدن، از ویژگی بارز انسجام و تداوم و حفظ ساختار سنتی برخوردارند، آن چیزی که امروزه موضوع بحث هنرشناسان ژاپنی و حتی غربی است.
موضوع بحث این مقاله هنر ژاپنی و چرایی و چگونگی پیوستگی آن باسنت است که نیازمند ورود به یک زمینه‌ی شناخت شناسی ویژه و مغایر با مباحث علمی است. نوع خاص شناخت شناسی در فرهنگ ژاپنت که منشاء ظهور و عامل رشد همه‌ی هنرهای ژاپنی در طول تاریخ بوده است. نوعی شناخت شهودی که تبلور آن در مکتب ترکیبی ذن است.
مقاله با موضوع تعریف هنر در سنت ژاپنی درسنت ژآپنی آغاز می شود و سپس برای روشن تر شدن این تعریف وارد یک بحث مقدماتی در واژه شناسی و تأویل اصطلاحاتی چون تمدن، فرهنگ، سنت، اساطیر، رمز و راز و هنر می شود. آن گاه با بازکردن رابطه‌ی هنر با فرهنگ، کوشش می شود تا هنر ژاپنی در بستر فرهنگی آن بازشناخته شود. دراین بخش تأثیر دیدگاه ذن درساختار فرهنگ و سنت ژاپنی و نقش ان در هنر های ژاپنی مورد بررسی قرار می گیرد تا شاید راهی به سوی شناخت چنینی این هنرها برداشته شود.
بخش اول
هنر در سنت ژاپنی :
آن چه امروزه به عنوان هنز ژاپ می شناسیم و آن را در قالب هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی، هنرهای رزمی و هنرهای... طبقه بندی می کنیم، در سنت ژاپنی تامیتی یکپارچه با زندگی فرد و جامعه است که در کلیت زمان و مکان جریان دارد
هنرهای به ظاهر متناقض ژاپنی اعم از نقاشی و گل آرایی تا هنرهای رزمی، از معماری و شهر سازی تا مراسم چای از معماری و شهر سازی تا مراسم چای، همه در ساختار کل نگر و وحدت گرای مکتب ذن بسط یافته اند.
هنر ژاپنی ذاتی زندگی است و همچون آفرینش با انبساط ( Extentioد) نسبت دارد.از این رو آغاز و پایانی ندارد. یک جریان تداوم و بسط زندگی است. هنر از دیدگاه ژاپنی، نمود کمال عمل (بسط زندگی درهرم هستی) به شمار می رود.
واژه شناسی وتأویل مفهاهیم
به قصد آماده‌کردن زمینه برای درک هنر ژاپنی که در یک ساختار سنتی متعلق به فرهنگی کهن به گونه ای پویا به دنیای متجدد پیوسته است. از واژه شناسی و تأویل معانی و ریشه های واژه ها کمک می گیریم تا برخی مفاهیم کلیدی مرتبط با هنر و ارتباط ساختاری ما بین آن را، آن گونه که بشر طی هزاران سال ادراک می کرده است، درمی یابیم.
از این رهگذر و درپی مروری بر شناخت شناسی شهودی جاری در فرهنگ ژاپن، زمینه را برای آشنایی با هنر ژاپنی آماده می کنیم. هنری که دارای ویژگی های انسجام، مانایی و پویایی است
تمدن، فرهنگ، سنت، اسطوره، رمز و راز ـ هنر
1 ـ تمدن: تمدن یاcivilization، در زبان های مختلف ریشه در واژه هایی دارد که از آن ها به شهر یاد می کنیم. از این رو تمدن با شکل گیری ساختار مدنی جوامع پیوند دارد.
غالب فرهنگ های باستانی تأمل به معنای رمزی و ابعاد معنوی برای شهر بوده اند. از یک دیدگاه فرهنگ های باستانی(سنتی) شهر و شهرنشینی و شهروندی نسبت عالم صغیر است به عالم کبیر.
به عبارت دیگر تمدن مترادف است با استقرار و آرام گرفتن روح اعظم درماده‌ی اولی، در این معنا، شهر و شهروند و شهروندی وحدت دارند، عالم خانه‌ی خدا است و او آن را پر کرده است در حالی که محیط بر آن است.
شهر الهی، صورت مثالی هر شهر و تمدن است و انسان(شهروند)، شهر و تمدن در وحدتی ‌درونی عالم صغیر و برگرفته از الگوی شهر الهی(عالم کبیر) است. شهروندی و تمدن دراین معنا یک تجربه‌ی وجودی(آفاقی ـ‌انفسی) است و با امر قدسی مرتبط است.
نسبت فرهنگ و تمدن در یک رابطه‌ی طولی به سان نسبت روح و کالبد است. دراین ساختار یکپارچه هر گاه اتصال روح و کالبد دچار خدشه شود، ساختار به هم ریخته، تمدن مسخ یا کلاً نابود می شود.
2ـ فرهنگ: فرهنگ در زبان های غربی از ریشه لاتینی cultus ارزشی متعالی دارد، در دوران باستان cultureبه معنای پروراندن، رشد و تربیت بوده است. که با برداشتن امروزی از فرهنگ که به دستاوردها و مظاهر تمدن می پردازد متفاوت است.
فرهنگ در سنت غربی به علت رابطه ‌ای که با معنای پرورش داشته از معنایی متعالی برخوردار بوده است که مراتب تربیت را از عالم خاک تا عالم نفس و عالم عقل شامل می شده است.
درفارسی نیز واژه فرهنگ از بن فر با فرهیختن و فرهیختگی هم ریشه است از بار معنایی تعالی جویانه برخوردار است و با ادب، خرد وری و فرزانگی مترادف است.
فرهنگ به این معنا مجموعه‌ی دستاوردهای خردورزانه‌ی جوامع بشری است که به کمک سنت ـ که خصلتی آموزشی و انتقالی دارد. به مثابه جان و نیروی حیاتی درتمدن استقرار و جریان دارد.
از دیدگاه دین مدار(سنتی) فرهنگ و تمدن، فرهنگ و تمدن فطری جوامع بشری اندو رابطه‌ی آن ها دریک سلسله مراتب طولی قابل تبیین است، همچون روح و کالبد در وحدت یک ساختار زنده.
بنابراین و به تعبیر کوماراسوامی: دستائوردهای فرهنگی جوامع سنتی که واجد ارزش های پایدارند، از آِیین های رمز و رازی تا حماسه ها و فولکور... تا تولیدات دستی، از ویژگی خاصی برخوردارند که بیانگر حرکت تعالی جویانه‌ی آن‌ها است.
3 ـ سنت (Tradition ): ترادیسیون در زبان های غربی از ریشه‌ی لاتینی tra+dere به معنی فرادهش و انتقال است و سنت در اسلام به سنت پیامبر که منشاء آن قران است و باید در بین مسلمانان فراگیر باشد بر می‌ گردد.
سنت مشخصه‌ی وجودی انسان است که در نسل ها تداوم پیدا می کند، به قدمت خود انسان و واجد قوه‌ی سرمدی است و در کل هر تمدن اثر می گذارد... جدای از دین سنت و انسان در طوبل صدها هزار سال زندگی بر روی زمین نگرشی سنتی داشته است.
انتقال و مانایی( بسط) خصلت سنت است که ساختاری آموزشی دارد. سنت با ساختار آموزشی و پرورشی که دارد ارزش های مانا، قابل انتقال و تداوم یک فرهنگ را بسط می دهد و به نسل های بعد منتقل می یابد.
سنت، فرایندمستمر انتقال و فرادهش یک تجربه‌ی وجودی و فراآگاهانه است که درقالب دستاوردهای ارزشی و فضایل انسانی در نسل هاتداوم می یابد.
انسان سنتی در یک تجربه‌ی درونی ساخت های وجودی عالم را می پیمایدو رابطه‌ی انسان خاکی و عالم قدسی را در این سلسله مراتب می توان جستجو کرد.
درجوامع سنتی دانش ها از نوع حمت و متصل به سرچشمه‌ی وحی و الهام یا کشف و شهود بوده و در یک فرادهش مداوم، درصورت آیین ها، متون مقدس، افسانه ها و دست ساخت ها از نسلی به نسل دیگر انتقال می یافته است. صورت هایی که بیان رمزی یک فرایند کمال جویانه و نوعی بیان مذهبی بوده اند... و در فرایند نقل وانتقال خود، امکان تنوع و تکثر داشته اما متاءثر از کهن الگوها ساختاری منسجم داشته اند.
4 ـ اسطوره، رمز و راز: اگر فرهنگ را به معنایی که ذکر آن رفت، امری بدانیم که اصولاً با سطوح عالی‌تر آگاهی و خرد انسان چه در حوزه‌ی فردی چه جمعی سر و کار دارد. می توان چنین اسنباط کردکه دستاوردهی خردورزانه‌ی بشری از فلسفه و علم تا ادبیات و هنر اجزای یک کلیت منسجم بوده اند که وجهی حکمی (مذهبی) داشته و از یک اصل و مبنای معنوی سرچمشه می گرفته و در صورت های مختلف ظهور می کرده است. دراین میان اسطوره، یکی از صور بیان مذهبی بوده است. اسطوره در فرایند تفکر جمعی جوامع باستانی بیانی از حقیقت مطلق است زیرا تاریخ مقدس را بازگو می کند. الهامی ورا انسانی کمه در طلوع زمان برزگ (زمان مقدس سرآغاز) روی داده است.
انسان باستانی در فراسوی سطح آگاهی محسوس دریافتی فراآگاهانه از حقای هستی و آفرینش داشته که آن را در قالبی سخنورانه و رمزی به صورت افسانه های خدایان و دستان آفرینش بیان می‌کرده است.
در فارسی اساطیر معادلMythology از ریشه یونانیMuthos به معنی سخن و سخنوری است که با Logos به معنی سخن و سخنوری است که با Logosبه معنی کلام که عامل ایجاد بحث است متفاوت است. mythos‌=‌muthos
بیان ویژه ای ازیک حقیقت ثابت است که فهمیدنی است نه استدلالی، میتولوژی هم به معنی اسطوره‌ شناسی و هم معادل اساطیر یعنی مجموعه‌ی افسانه های مذهبی، قهرمانی، نمادین( سمبولیک) و تاریخی و سنت های روایی است که از دیدگاه حکمی بیانگر کمال تفکر هستی شناختی بشر است. اسطوره بیان شیوه بودن در جهان است. و ازآن جاکه زبان رمز دارد، ره یافتن به حقایق آن در زمانه‌ی ما دشوار است، اما در فرهنگ مانایرانیالن این معنا آشکار است چنان که حکیم ابوالقاسم فردوسی در منظومه‌ی اساطیری ـ حماسی شاهنامه به آن اشاره دارد:
تو این ر دروغ و فسانه مخوان
به یکسان سخن در زمانه مدان
از او هرچه اندر خوردبا خرد
دگر ره سوی رمز و معنی برد
در اساطیر با ترکیب هایی روبرو هستیم با ساختاری کلی براساس روابط اصیل بین اجزایشان که همگی اجزای یکپارچه‌ی یک واقعیت هستند. غرابت پدیده ها در اسطوره به علت زبان رمزی آن است و فراغت آن‌ها از قید امکان یا عدم امکان تاریخی. مظهر یک صورت متعالی( کهن الگو ) برحسب قوانین هستی شناختی است. درواقع رمز به نوعی عین همان چیزیست که بیان می دارد.
اسطوره بیان رمزی از امر قدسی و خلقت است که در قالب سخنوری و داستان ظاهر می شود و چنان که از معنا و ساختار آن بر می‌آید، بحثی نیست بلکه فهمیدنی است. و چون با اصول ثابت مذهبی پیوند دارد به مثابه‌ی یک الگوی متعالی برای کارهای انسانی است. کلمات در اسطوره که بیان امر قدسی است با کلمات عادی متفاوتند و از یک قدرت خاص هدایتگرانه برخوردارانه هستند. اسطوره یکی از سه شکل بیان مذهبی(1- متون و داستان ها، 2- اعمال و مناسک، 3- اشیاء و اماکن) است و به جهت بیان کلامی اش رمز و رازهای مناسک یا اشیاء و اماکن برد. این سه بیان مذهبی رابطه ای درونی دارند که درامر رمز گشایی به یاری یکدیگر بر می خیزند و پیوند بین آنها کلیت مذهب است. این سه بیان رمزی در تفکر جمعی هر جامعه ای عامل پیوند= religion (از (religare
اجزای جامعه و نیز پیوند مجدد بشر با منشاء هستی بوده اند.
5 ـ راز و آموزی : در جوامع باستانی، مناسک و آداب رمز و رازی ورود به آِین یا مسلک (رازآموزی= myslery)
(شاید هم ریشه باmute به معنی گنگ) نیز به نوعی با پیدایش کیهان و زمان قدسی پیوند دارند، دراین جا اسطوره از صورت روایی خود خارج شده در قالب اعمال و مناسک تجلی می یابد که زمینه‌ی ورود به مذهب و آیین است.
تکرار دوره ای و اجباری مناسک بیانگر تمایلی است که انسان های باستانی به حفظ خود در فضای مقدس پیدایش کیهان داشته اند.
6 ـ رمز پردازی( سمبولیزم): رمز پردازی رایحه‌ی حیاتی، جان و دم واقعی هر مذهب در قلب انسان جای می‌‌گیرد.
انسان در مراتب هبوط خود مرتتنب دور شدن از اصل و معنا را طی می کند و به تعبیر افلاطون دچار فراموشی و نسیان می شود، اما سمبل ها عامل تذکر و یادآوری آن معانی اصیل(ایده eidos=) هستند. رمز پردازی در جوامع کهن امری است با هنر نسبت دارد: متون مقدسُ، حماسه ها، فولکور، مراسم آیینی و حتی تولیدات دستی و آثار معماری در جامعه‌ی سنتی بیانی سمبلیک دارند و هنگی هنر اصل هستند.
7- هنر: هنر نمود خلاقیت بشری است، هنر اصل پیوند درونی با مذهب داشته و جوهر داشته و جوهر همه‌ی صورت های بیان مذهبی بوده است . کمال اعمال انسانی به نیت قرب و وصل به صورت آداب و مناسک، اساطیر،دست ساخته ها و ... متجلی می شده و صورت های مختلفی ازهنر پدید می آورده است. هنر اساساً صورت است... و هر صورت محمل مبلغی از کیفیت وجود است هنر سنتی یا هنر اصل، بیان محسوس و ملموس تجربه‌ی امر قدسی اش تمثل دارد: هنر مقدس مبتنی بر آِیین رمزی است... و رمز مظهر صورت مثالی (کهن الگو= نقش‌ازلی) است.
از آن روی که میان صورت و روح تمثل و تشابه است، این تمثل تبیین کننده‌ی زیبایی درهنر سنتی(هنر مقدس) است، به مصداق ایه شریفه‌ی:الله جمیل و یحب الجمال:
هنر در غرب از واژه یونانی arete، به معنای فضیلت و کمال است و کمال در دستاوردهای انسانی هرگاه به قصد قرب به معنا باشد، همان هنر مقدس یا هنر اصل است . در فرهنگ ایرانی هم به گواهی شاهنامه و نیز ادبیات عرفانی هنر معنای کمال عمل و فضیلت را داشته است و از تمام نیکی ها و قهرمانی‌ها وخردورزی‌ها با واژه‌ی هنر یاد می شده است.
درفرهنگ بودایی و ذن، هنر همان کمال عمل و یا به تعبیر بودا عمل دست است که راه را به سوی رستگاری باز می کند. در آِِیین بودا، سلوک درجهت دست یافتن به فضیلت انسان است و راهی که پیموده می شود اصطلاحاً راه بودا نامیده شده است. راه رستگاری بودایی طریق معرفت و راه رستگاری فرد و جامعه است، از فرد و در فرد آغاز می شود و درجامعه تسری پیدا می کند دستاوردهایی که از این سلوک عاید جامعه می شود همگی هنر به شمار می رود، که درصورت های متنوع در سنتی منسجم، از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد و تا زمانی که از معانی ماورایی(قدسی) خود تهی نشده است، درآن گسیختگی و تشتت پدید نمی آِید و انسجام و استمرار خود را حفظ‌می کند.
جمع بندی بخش اول: رابطه هنر و فرهنگ
اگر بپذیریم که فرهنگ مجموعه‌ی آیین ها، آداب و مناسک و محصولات فکری و عملی انسان در رابطه اش با هستی و براساس باورهای هستی شناسانه‌ی او در یک ساختار اجتماعی(تمدن) است، بنابراین پدیده ای ذاتی جامعه است و هنر فراگیر ترین اجزای آن است. اولاً ذاتی بشر و ثانیاً عملی تعالی جویانه است و به علت رابطه‌ی درونی که با افراد برقرار می کند، به نسبت ظرفیتشان در آن ها نفوذ وتأثیر دارد از این روی برخلاف سایر پدیده‌های فرهنگی چون علم فلسفه و...، علی رغم عمق معنایی و ارتباط های فراحسی که با افراد برقرار می کند، محسوس ترین، ملموس ترین و فراگیر ترین اجزای فرهنگ است.
هنر برحسب زمینه‌ی فرهنگی که در آن پدید می آید می تواند دارای انسجام و استمرار باشد و یا دچار گسیختگی و تشتت گردد. اگر در فرهنگی انشقاق بین امر قدسی و غیر قدسی پدید آید، هنر نیز دو شقه شده و هنر مقدس و هنر غیرمقدس در مقابل هم قرار می گیرند، در فرهنگ هایی که از خاصیت استمرار خود خارج می شوند وسنت(فرادهش) درآن ها متوقف می گردد، هنر مقدس نیزکه خاصیت تداوم و فراگیری دارد از عرصه رانده و به تدریج محو می شود و میدان برای آن چه هنر دنیوی می نامیم باز می گردد و مفاهیم جدیدی چون هنر برای هنر و یا هنرمند (به جای استاد) ، نوآوری، تنوع طلبی و کثرت گرایی، ظهور می کنند و بین مردم عادی و زندگی روزمره‌‌شان با هنر فاصله می اندازد. هنر دنیوی، گذرا و تابع سلیقه های مقطعی و گروهی است که پرداختن به صورت و معنایی تهی کرده است. اما هنر مقدس درآن واحد دارای دو بعد بیرونی و درونی است وهمزمان از طریق صورت و معنای خود ا مخاطب ارتباط برقرار می کند، از این روی هم بسیار محسوس و ملموس است و هم باطنی و الهی است و بنابراین فراگیر و مستمر است و نه گذرا و سلیقه ای یا(موزه ای و نمایشگاهی)، در فرهنگ های سنتی ذهنیتی دوگانه اندیش وجود ندارد، درآن جا فرهنگ های سنتی ذهنیتی دوگانه اندیش وجود ندارد، در آن جا هنر فی نفسه نمی تواند دو شقه شود و قدس ین و غیر قدسی باشد.
هنرذن: از قوه به فعل درآمدن معنا، و ناشی از یک تجربه‌ی عملی باطنی است. در ذن و فرهنگ ژاپنی تجربه‌ی عملیexperience)) و بیان معنا(expression) یک چیز است، چنان‌که گفته می‌شود: هنر ذن یک رویداد کنترل شده‌ است. رویداد(واقعه،تقدیر)پدیده‌ای با منشاء درونی است که با تجربه‌ی عملی انسان که وجه بیرونی دارد وحدت یافته در قالب هنر عینیت می‌یابد، هنر نمود معنایی ازلی و باطنی است که به کنترل درآمده تا بتواند صورتی عینی پیدا کند. هنر ذن تجربه‌ی وحدت با نیروهای ماورایی و انرژی های معنوی است که محرک خلاقیت هستند و چون با خلق و آفرینش تناظر دارد زیبا است.
هنر و انرژی های معنوی: سرچشمه‌ی جوشش هنر و کمال عمل یک جریان ابدی انرژی های معنوی است. هنر ذن از یک سرچشمه‌ی لایزال می‌جوشد و در جریان زندگی، پایانی بر آن متصور نیست. غایت این تجربه‌ی نیروانا و توقف جریان زندگی است، بنابراین هنر یک کار درونی به سوی مقصد نهایی است که هیچ گاه هنرمند را رها نمی‌کند و هنرمند نیز آن را به پایان نمی‌رساند. رمز تنوع‌پذیری و تحول در سنت هنری ذن، آن است که همراه با جریان زندگی تداوم دارد و به علت منشاء یگانه و خصلت وحدت‌گرا، علی رغم تنوع صورت‌ها انسجام سنتی و وحدت درونی خود را حفظ کرده‌است.
صورت های هنر ذن، گوناگون و متعدد، به عدد همه‌ی چیزهای زندگی است. هنر ذن به جهت نمایش دادن طبیعت و واقعیت تجلی بیرونی عمل طبیعی است که از درون می‌جوشد و نتیجه‌ی تعامل درونی انسان و جهان بیرونی است و هدفی در قالب زمان و مکان ندارد بلکه سلوکی است در راه نیل به واقعیت غایی، بنابراین عجیب نیست اگر موضوع های مورد علاقه‌ی هنرمندان ذن چیزهایی هستند که ما آن ها را طبیعی، واقعی، دنیایی و عادی می‌نامیم در عین حال که انتزاعی و غیر واقعی می‌نمایند.
واقعیت هنر ذن، ظهور بی عملی، است. عمل در ذن، تحقق خود به عنوان یک واقعیت است. هر عملی در زندگی اگر با تأمل و حالتی از درونی شدن انجام گیرد گامی به سوی تحقق خود و کمال عمل است که هنر زندگی است. هرگاه اعمال زندگی رو به سوی کمال داشته باشد، هنر از درون می‌جوشد، خود به خود، همچون رویش گیاه، که رمز خلاقیت و آفرینش در فرهنگ شرقی است.
هنر طبیعت گرایی ذن به هیچ وجه در پی تقلید طبیعت نیست. ذن بر اساس رابطه‌ی درونی که با طبیعت برقرار می‌کند نگاهی ویژه به آن دارد که از نوع نگاه ابژکتیو در هنر طبیعت گرایی غربی بسیار فاصله دارد. هنر ذن: با این که هرگز پا را از عرصه‌ی زندگی بیرون نمی‌گذارد، اما چیزی در خود دارد که آن را از صحنه‌ی پلشتی و بیقراری این جهان دور نگاه می دارد و آن تغییر دیدگاه است. این تغییر دیدگاه خود هنر زندگی است.
دیدگاه ویژه و خلاقیت هنری ذن: تغییر دیدگاه در بودیسم وذن با توسعه آناتا یعنی رهایش از استبداد من و رسیدن به خود میسر می‌شود. ضمن توجه عمیق به Dukkha ) رنج) و باور به Annicca(ناپایداری)، این حقیقت آشکار می‌شود که می‌توان با تغییر دیدگاه شرایط را عوض کرد. هنرمندی مرد ذن در آن است که از این راه، قادر به کنترل رویدادها است.
در ذن، هنر ها به عنوان بسط و تکامل خود به خودی طبیعت به درون قلمرو امور انسانی دیده می‌شوند. هنر ذن زبان بیان حقیقت ذن است که توسط ذهن منطقی قابل درک نیست. و محصول یک نگاه غیر ابژکتیو و غیر تحلیلی به طبیعت است. که نمونه‌ی آن در نگاه به طبیعت از دریچه‌ی چشم یک هنرمند ذن درشعر زیر می‌توان دریافت:
وقتی من به دقت می نگرم
نازونا را می‌بینم
که زیر پرچین باغ شکوفه داده است (هایکو از استاد ذن، باشو)
این نگاه گل نازونا را با همه‌ی آن چه او درآن است می‌بیند. آن را از کلیت نظامی که بیننده و گل هر دو در آن هستند جدا نمی‌کند و از این رو ی با نگاهی ابژکتیو غربی، تفاوت دارد.
طبیعت گرایی و واقعیت گرایی ذن تابع نگاهی است که تا عمق معنایی چیزها نفوذ و ارتباط دوسویه ای بین انرژی‌های درونی سوژه و ابژه برقرار می‌کند. چنین است که هنر در فرهنگ ژاپن پدیده ای برونسو نیست، فقط درونسو است و با خویشتن است. هنر نمود وحدت انرژی های درونی ابژه و سوژه است. خلاقیت و سلوک، خلاقیت در ذن مستلزم کار مداوم، مراقبه و سلوک است، هنرمند پیش از پرداختن به کار آفرینش، خود را وقف آن می‌کند و با آن همساز و یگانه می‌شود و این نیازمند سلوک و آدابی است. آدابی که یگانگی با کل هستی را میسر گرداند همنوا شدن با لحن هستی لحظه‌ی جوشش ارتعاشات و انرژی های درونی است که از سرچشمه‌ی ارتعاشات موسیقی هستی می‌تراود، نیروی خلاقه در این هنر از آهنگ رقص خدایان سرچشمه می‌گیرد، بنابراین هماهنگ شدن با آن نیازمند آدابی است متناظر با آدابی که رقصنده بجای می‌آورد. متناظر با رقص خدایان که خلفت را نظم می‌بخشد. یگانه شدن با آداب و جوشش انرژی های درونی حالتی سکرآور دارد، حالتی که هنرمند نمی‌داند چگونه هر عمل او پیش از آن که بداند به انجام می‌رسد!
فرایند خلاقیت درهنر ذن: فرایند یگانه ادراک زیبایی و خلق زیبایی و تجربه‌ی همزمان بیرون و درون، برمبنای یگانه شدن سوژه و ابژه است، این فرایند مبتنی بر اصل تغییر دیدگاه بودایی است، دیدن چنینی چیزها ویگانه شدن با آن ها، در ذن هنرمند، موضوع و اثر هنری یگانه اند و هنر ذن نمود عینی و تظاهر عینی و تظاهر نسبی این وحدت است، پدیده ای درونی که در قالب نقش، کلام، اعمال رزمی، و یا آدابی در زندگی نمود می یابد. هنر ذن شهود درصورت و کشف معناست: درسنت ژاپنی، زیبا شناسی نمادین، از نوع یک تعامل دو سویه‌ی غیر دوگانه‌اندیش است و اصل خلاقیت هنری بر این تعامل دو سویه و یکپارچگی و وحدت بیرون و درون استوار است.
وحدت بیرون و درون، عمل در بی عملی و هنر نا هنر است، در ذهن ذن، هدف فقط مقاصد عملی یا بهره مندی‌های زیباشناختی محض نیست بلکه مقصود آن تربیت جان است.
با شناخت فراآگاهانه و رسیدن به لحظه‌ی بی عملی و تجربه بی ـ خودی است که فن، هنر می‌شود. هنری ک چگونگی آن را نمی‌توان بیان کرد، از این روی آن ناهنر گفته‌اند.
هنر ـ ناهنر: کمال عمل و فن است که امری درونی است. هنر شدن فن مستلزم تمرین‌های روحی و عرفانی است برای تجربه‌ی(تهی) و دریافت لحظه‌ی درست عمل، هنرهای ذن را نمی‌شود آموخت مگر با کار دایم وتکرار، رها‌کردن تن که در رهایی معنوی ادامه پیدا می‌کندتا جان آزاد و چالاک شود(انرژی و بیداری محض). حالتی از حضور دل در آن کار به طور غیرعمد انجام می‌گیرد. آن که دست به نقاشی برده یا تیری از کمان رها کرده به مقام هنرمندی و استادی رسیده است، اما در حقیقت این او نیست بلکه آن است که تیر را رها می‌کند. معجزه‌ی هنر ذن در این فعل و انفعال درونی است که وحدت هنر و هنرمند و ابزار و مقصد را باعث می‌شود. هنگامی که مردی به این درجه از کمال درونی برسد عملش هنر، و او خود، هنرمند ذن است. در مقام استادی هم چنان از من تهی است. هیچ چیز نمی‌جوید بلکه فقط می‌یابد. او هرگز بر اساس مقاصد عملی حتی اگر از خود پنهان کند. فهمش را از تعلیم بزرگ تیره نمی گرداند. در مقام استادی در پی آن نیست که شاگرد تا کجا خواهد رفت.64
ذن و قدرت خلاقه((Deh= the: فهم تعلیم بزرگ یعنی دست یافتن به قدرت خلاقه که یک انرژی از درون برآمده، پویا، راز ناک و عموماً ناشاخته و همه جایی است و با هر عملی سرو کار دارد: درفرهنگ ژاپنی اغلب هر صنعت و پیشه ای، به عنوان یک do=dao، شناخته شده است،یعنی یک طریقت.65
پیروی ازdo یا طریق،نیازمند سلوکی دریک رابطه‌ی استاد و شاگردی است، تا زمینه برای بروزDeh= The مساعد شود و خلاقیت ظاهر گردد. "ده" همان نیروی درونی یا استعداد و توان خلاقیت است که از بین تمام موجودات فقط درانسان به ودیعت گذاشته شده است و به تعبیر بودایی یک" فرصت" است. بر اساس این توان، انرژی های درونی قابلیت بیرونی شدن را می‌یابند. در یک لحظه‌ی خاص، خود به خود بیرونی می شوند. خلاقیت در لحظه‌ی"ندانستگی" ) Wu-shin)، چیزی را درخود نگاه نمی‌دارد. 66و این همان مفهوم دائویی "بی‌عملی"(Wu-Wei)، است. هنرمند چینی و ژاپنی در لحظه‌ی آفرینش هنری در چنین حالتی است. چنان که حتی گویی به ابزار نیازی ندارد."هنرمندان در هر زمینه ای مجبورند از ابزار یا وسیله ای استفاده کنند، اما هنرمندان ذن یک هنرمند زندگی است که گویی تمام مصالح و ابزار و مهارت ها و تکنیک های مورد نیاز او از بدو تولد و حتی شاید پیش آن که والدینش به او حیات بخشند، با او بوده اند". 67
"ده" یک نیروی ازلی است که از قوه به فعل درمی‌آید، این فرایند، هنر یا کنترل رویداد است. یک تناقض ظاهری.
اصل تناقض در در هنر ژاپن، یک اصل است و دسته بندی هایی چون: "هنر اشرافی" و "هنر عام" یا "دروه های تجمل گرایانه" و" دوره های زاهدانه" با توجه به نگاه ویژه‌ی ژاپنی به هنر و رجوع به شناخت شناسی ترکیبی او، بی اساس است. آن چه در ذهن تحلیل گر به صورت تضاد جلوه می‌کند، جز تنوع و تحول هنر در وحدتی ذاتی وپویا نیست که بر مبنای اصل هستی شناختی "تقابل" و نیز اصل بودیستی قرار دارد.
اصل تغییر نگاه و دیدگاه در ساختار اندیشه‌ی ژاپنی مبنایی است که روحیه‌ی همزیستی را تقویت نموده است که نمود وحدت‌گرایی‌ذن است.
خلاقیت و تجربه‌ی وحدت: خلاقیت هنری مدیون حالتی خاص از یگانگی جسم و روح هنرمند است. میان دو حالت واهشتگی تن و آزدی روحی که تنها از طریق ضبط نفس می توان بر آن چیره شود. استاد کسی است که از حالت فرق به حالت جمع رسیده باشد. حالت جمع رهایی از وابستگی ها و رسیدن به بی منی کامل و یگانگی تن و روان است. مقامی است فرازمانی فرامکانی، دریافت درست لحظه و دریافت لحظه‌ی درست است.
تجربه‌ی ترک و دریافت لحظه ای تهی که جان را آزاد می‌کند و چالاک، حالتی شبیه خواب آلودگی که سرشار از بیداری روحی است‌، لحظه بسته شدن درهای حواس و باز شدن دریچه‌ی دل است.68
حالت خلاقه، حالت حضور و جمعیت سرشار از انرژی است. همچون برکه‌ی آب که پذیرای صورت هاست. متناظر با تهی که خالی از صورت هاست و اساساً ازلی است. هنر از درون(مرکز) می جوشد. در یک لحظه، با واکنشی برق‌آسا، همه چیز در غایت ذوق(wabi=ultimate taste ) که بسیار به تهی نزدیک است اتفاق می افتد.
خلاقیت ذن، وحدت لحظه ای با تهی(بی عملی، بی خودی= تهی شدن از هرچیز) است. اصل هستی شناختی تهی در بحث خلاقیت و هنر ژاپنی محور است. ژاپنی با نگاه ویژه‌ی خود هموارهخالی بین چیزها را می بیند. فضای خالی، سکون و سکوت یک تجربه‌ی معرفتی و درونی است که در هنر ذن عینیت پیدا می کند. سالک در مقام شاگردی باید آن چنان از خود و من تهی شود که همچون ماده‌ی خامی آماده‌ی شکل گرفتن و تربیت باشد و در مقام استادی باز هممچنان از خود تهی است که هیچ چیز نمی جوید بلکه قط می یابد.
اتصال به تهی اتصال به فراآگاهی است.
منابع و مآخذ:
1. اعوانی، غلامرضا: حکمت و هنر معنوی( مجموعه‌ی مقالات )، گروس، تهران،1375
2. بورکهارت، تیتوس: هنر مقدس( اصول و روش ها)، مترجم جلال ستاری. سروش،تهران،1369
3. پاشایی،ع، ذن چیست؟، مازیار، تهران،چاپ اول1375
4. تیری، سولانژ : نمایش ژاپنی(زنده‌ی هزالز ساله)، مترجم سهیلا نجم، سروش، تهران، 1370
5. راس، نانسی ویلسون: "بودیسم راهی برای زندگی و اندیشه"، مترجم منوچهرشادان، بهجت، تهران، 1374
6. ریخته گران، محمدرضا: هایدگر و تلقی هندویی از مکان مقدس، مجله‌ی رواق، شماره 3
7. شایگان، داریوش: ادیان و مکتب های فلسفی هند(جلد اول، مقدمه)، امیرکبیر، تهران، 1375 .
8. لغتنامه‌ی دهخدا
9. نادری، نامدار:"بودیدارما" ، پاسارگاد، تهران، 1370
10. نصر، سید حسن: اسلام و اندیشه‌ی مدرن، روزنامه‌ی اطلاعات، 4و5و6 مهر 1378
11. نصر، سیدحسن: هنر و معنویت اسلامی، مترجم رحیم قاسمیان، سوره، تهران،1375
12. واتسن، آلن: طریقت ذن، مترجم هوشمند ویژه. بهجت ، تهران، 1361
13. هریگل، اویگن: ذن در هنر کمانگیری ، مترجم ع . پاشایی. ابتکار، تهران، 1368
14. یونگ: نی چینگ ( کتاب تقدیرات)، مترجم سودابه‌ی تفضلی. نشر نقره، تهران،1362
15. Coomara swami A.K.:"what is civilization". Oxford u . press Dehli 1989
16. International
17. of Judaism
18. universalis
19. Grand Larousse
20. lliade M: " Encyclopedia of Religion"
21. lsuzo: "Toward a in Zen"
22. Kazawa Yutaka:"Japans Cultural History(A Perspective) Ministry of Foreign Affair
23.Kurokawa K:" The of Symbiosis"JA. 8501
24. Nasr SH: "What is Tradition"from the book knowledge and the Sacred.


25. Webster Unabridged Dictionary
پانوشت ها:
1. به عقیده‌ی صاحبنظران ژاپن دریک روند طبیعی و فارغ از گرایش های ضد سنتی و تحمیل متجدد سازی(مدرنیزاسیون) وارد دوران تجدد(مدرن) شده است.
2. سولانژتیری، نمایش ژاپنی،زنده‌ی هزار ساله، 12، ونیز ر . ک . به مقدمه‌ی کتاب: History japans cultural
3. برگرفته از کوروکاوا و آلدوروسی در مقاله‌ی: philosophy of Symbiossis j A.5801. P.12 The
4. چنینی suchness)) اصطلاح ذن است حاکی از ذات واحد چیزها که در پس صورت های متعدد و متنوع نهفته است.
5. بحث سیالیت مکان در زمان و کل یکپارچه این دو موضوع بحث مقاله‌ی دیگری است. در ضمن ر.ک . مقالات 1و14و15و16 در: What is civilization A.K. Coomaraswarny.
6سنت ژاپنی و ذن خود را در بند هیچ پارادایمی نمی کند. اما ما که از بیرون نظاره گر هستیم آنرا این چنین قالب می زنیم.
7.ر.ک . به مقاله. What is civilization A.K. Coomaraswarnyا زکتکابی به همین نام.
8. Encyclopedia International
9. ر.ک کوماراسوامی همان و ر.ک ریخته گران، هایدیگر . تلقی هندویی از مکان مقدس،رواق، 3. ر.ک بحث مکان قدسی و معماری مقدس نزد ایلیاده و بورکهارت. انسیکلوپدی یهود ذیل واژه‌ی Shekhineh(سکینه=مسکن) که به معنای حضور خداوند درمکان است. در فرهنگ هنر و جهان خانه ای است که خدا درآن ساکن است و دراوپانیشادها: انسان کامل شهروند همه‌ی شهر هاست. درجمهوری افلاطون، خداوند تنها شهروند است و فیلون حکیم متاءله یهودی. یونانی می گوید حضرت آدم(انسان حقیقی)تنها شهروند جهان است.
10. از نظر سنت گرایان معاصر، پدیده‌ی تجدد(مدرنتیه) باعث در هم آمیختگی این ساختار در غالب و تمدن ها شده است. و آنچه امروز به عنوان جامعه‌ی متمدن شناخته می شود در تعریف آنان نمی گنجد. ر.ک. کوماراسوامی، همان و س.ح. نصر:اسلام واندیشه مدرن، روزنامه‌ی اطلاعات، 4 تا6 مهرماه 78
11. دید گاه سنتی فرهنگ را مقدم بر تمدن می داند، یعنی که اگر فرهنگ اعتلاجویی انسان است تمدن در مسیر این استعلا پدید می آید. علمای دوران مدرن ادبیات، هنر، فلسفه را دستاوردهای تمدن و درنتیجه تمدن را مقدم بر فرهنگ می دانند. اما از دهه‌ی 60 قرن بیستم انسان شناسان معاصر (‌‌Cultural‌ Anthropologists) ، تمایز جوامع انسان و حیوان را درجریان ایده ها، اندیشه ها، عادات، آداب و رسوم، باورها و نیز دست ساخته های مادی بشر بحت عنوان فرهنگ و مقدنم بر تمدن می دانند. ر.ک.Encyclopedia International
12. در زبان فارسی واژه‌ی فرهنگ مترادف با ادب، از نفس تا توفیق در ادب الهی هم معنا با Cultura animi و Cultura Dei لاتین است.
سیسرون در تعریف فلسفه آن را مرتبط با آموزش و پرورش انسان ها در جهت توفیق در ادب الهی می داند. و این چنین بوده ادبیات و هنر کهدر جهت کمال بخشیدن و نیل به حقیقت انسانی بوده اند. از رنسانس این واژه محدود به فنون و آداب(مظاهر تمدن) می شود. اما در قرن بیستم هنوز بودند نویسندگانی چون تی. اس.الیوت که فرهنگ را عین و تجسم دین یک قوم می دانستند.ر.ک.Encyclopedia Universalis
13. کوماراسوامی، همان
14. فرادهش معادلی است که استاد فروید برای ترادیسیون قرار داده اند.
15.دکتر نصر،اسلام و اندیشه‌ی مدرن
16. همان
17. این ویژگی همه سنت های بزرگ جهان است.ر.ک. شایگان،ادیان و مکتب های فلسفی هند، مقدمه
18. ر.ک. کومماراسوامی، همان،مقالات 13،14،15 و ایلیاده، اسطوره، رویا، راز، 23،24
19. ذیل واژه muthos ‌ Grand Larouse Encyclopedique و ذیل واژه‌ی myth در Encyclopedique of Religions و نیز ایلیاده، همان،24
20. نصر، هنر و معنویت در اسلام، 79
21. کوماراسوامی، همان، مقاله‌ی symbols
22. اسطوره واقعی و مقدس است. پس سرمشق و درنتیجه تکرار پذیر است زیرا به مانند الگو عمل می کند...ر.ک. ایلیاده، همان،24
23. کوماراسوامی،همان،همان
24. ایلیاده، همان،197
25 و 26 . ایلیاده، دایرة المعارف ادیان،ذیل سمبولیزم و کوماراسوامی، همان، 124و 126
27. خزوم بایدم نیز از ایشان هنر جهانجوی باید سر تا جور
فردوسی
عیب می جمله بگفتیهنرش نیز بگو
حافظ
28. راه بودا راه میانه است که عزلت جویی هندویی فاصله می گیرد و در جامعه گرایی چینی و ژاپنی بسط پیدا می کند.
29. هنر secular از ریشه‌ی لاتینی seculom به معنی زمان، دوره، گیتی(دنیا)، هنر سکولار محدود به عصر و دورهو مباحث دنیایی می شود، تغییر و عدم مانایی از ویژگی های آن است در مقابل هنر قدسی Sacre art از ریشه‌ی Sacer ( متمایز و وقف شده)و یونانی saos(خلل ناپذیر) بیانگر امر مستمر و مانا است. ر.ک. Webster-------------- Dictionaryy
30. واژه‌ی artist جایگزینartisan می شود.
31. ر.ک. به تقسیم بندی بورکهارت از هنر، هنر مقدس، مقدمه
32. تاریخ فرهنگ ژاپن(یک دیدگاه)، 1 تا 27
33. نمایش ژاپنی زنده‌ی هزار ساله،سولانژتیری
34. در آیین بودا،حق شناسی از فضایل بزرگ است که در سامورایی گری غایت آن در سنت "هاراکی" تبلور یافته است. ه.ب.راس، راهی به سوی بودیسم،تداوم این سنت را در دوران مدرن در عملیات "کامی کازه" حلبانان ژاپنی در جنگ جهانی دوم می بینم.
35. در هستی شناسی شینتویی شخصیت امپراطور مرتبط با آفرینش جهان(سرزمین ژاپن) است که برای سامان بخشیدن به آن نزول می کند. پیگوت، ژولیت، اساطیر ژاپن
36. "هارا"به معنی دل و شکم،مرکز شناخت است.
37. نمایش ژاپنی،زنده‌ی هزار ساله 11 ،ونیز، کوماراسوامی، رقص شیوا، کتاب حکمت و هنر معنوی، ترجمه‌ی دکتر اعوانی.
38. نوعی نمایش ژاپنی.
39. نمایش ژاپنی زنده‌ی هزاز ساله،12
40. روایداد حکایت از واقعه و تقدیر می کند و کنترل حاکی از عمل انسانی است. ر.ک. به نی چینگ یا مقدمه‌ی یونگ
41. رقص در غالب آیین ها رمز آفرینش و هستی است. ر.ک. به مقاله‌ی رقص شیوا،-----------------------------------
42. هریگل، ذن هنر کمانگیری
43. پیگوت، اساطیر ژاپن، 67
44. تاریخ فرهنگ ژاپن،1
45. اصطلاح چارلز الیوت ر.ک به راس، همان، 234
46. برونگرایی دائویی به معنای تقدم تأمل در جهان بیرون برای راه یافتن به درون است. دیدن جهان بیرون از دریچه‌ی دل و دیدن باطن چیز ها است.
47. نمایش ژاپنی...،12
48. غربیان غالباً از دیدگاه تأثیرات محیط بر فرهنگ به این مهم پرداخته اند.
49. ملی گرایی ژاپنی یک مفهوم دنیای نیست بلکه امری مقدس است و ریشه در اساطیر دارد.
50. راس، همان، 234
51. لائوتسه در یک همه بینی باطنی، همه چیز را پیوسته و همبسته می داند و به خاطر این یکپاترچگی می گوید: همه چیز را آن گونه که هست بپذیر، انتخاب نکن ، بودیدارما، 58 یا، خردمند باشد و انتخاب نکنید، بگذارید هر کدام که طبیعت اکنون سراغ شما فرستاده باشد. به جای انتخاب بین این دو هماهنگی خلق کنید. همان، 56
52. صفات paradoxical، situational،intivitive را برای ژاپنی ها بر شمرده اند که بیشتر گرایش به وجود عینی دارد تا به جوهر و ذات، existential است و نه essential و این توصیف ها نهایتاً تبیینی نارسا و اشتباه بر انگیز از فرهنگ و بینش ژاپنی ارائه می دهند.
53. Isness یا .uchness ر.ک. مقاله‌ی معرفت شناسی ذن
54. راس، همان، ، 110،111، 118
55. هریگل، ذن و هنر کمانگیری.
56. ------- چینگ(کتاب تقدیر)، تقدیر را با عمل انسانی می توان به کنترل درآورد و تعادل را در زندگی برقرار ساخت.
57. هریگل،، همان،36، در هر حال واژگان طبیعی، واقعی، دنیایی، انتزاعی و غیر اقعی آن چنان که ذهنیت ما آن ها را ساخته است، هیچ کدام بیان درست هنر ذن نیستند.
58. در هستی شناسی چینی و ژاپنی رویش گیاه رمز خلقت است.
59. این چنین به دیده‌ی بصیرت نگریستن در چیزها درست مخالف نگرش غربی است. راس، همان،258
60. هریگل، همان، 20
61. همان، 72، اگر آداب را به همان صورتی که رقصنده می رقصد به جای آوری حرکاتت از مرکز خواهد جوشید ... با آن چه یگانه می شوی، چنان که رقصنده یگانه اند.
62. کوروکاوا، همان، و نیز ایزوتسو، همان، فصل ششم.
63و 64 . هریگل، همان، 9و20
65. واتس، همان، 23
66. کوآن، اندیشیدن به این که من نمی خواهم دیگر به تو بیندیشم هنوز اندیشیدن است. پاشایی، ذن چیست؟ ،47
67. چوبی هنرمند با دست دایره می کشید بسی نیکوتر از پرگار... هنرمند از خود و ابزار آگاه نیست و این نشانه‌ی رهایی است و رسیدن به حالت "حان"،پاشایی، همان، 48
68. هریگل، همان، 48
سرود ملی ژاپن 

سرود ملی ژاپن (به ژاپنی君が代) (کیمیگایو) از سال ۱۸۶۸ در ژاپن رسمیت یافته است. این سرود یکی از 
کوتاه‌ترین سرودهای ملی جهان است که  امروزه استفاده می‌شود
خطاب این سرود به امپراتوران ژاپن است و منظور از «صخره ساختن ریگ‌ها»، روند به هم چسبیدن و فشرده شدن 
سنگ‌ریزه‌ها به صورت صخره است که در طبیعت روی می‌دهد


شکل رسمیهیراگاناآوانویسیبرگردان فارسی
君が代は
千代に八千代に
さざれ石の
いわおとなりて
こけの生すまで
きみがよは
ちよにやちよに
さざれいしの
いわおとなりて
こけのむすまで
Kimigayo wa
Chiyo ni yachiyo ni
Sazare-ishi no
Iwao to narite
Koke no musu made
باشد تا فرمانروایی شما
هزار سال، هشت هزار نسل، بپاید
تا ریگ‌ها
صخره سازند
و بر آن‌ها خزه بروید

Wednesday, March 29, 2017

 Iranians in Japan

Japanese society is often said to be closed to foreigners, and yet in 2005 the number of foreign residents in Japan reached two million people (1.6 percent of the total population of the country). Among the foreigners in Japan, Iranians total about 5,000 people, constituting a small minority group. In the early 1990s, about 50,000 Iranians were residing in Japan; many of them were illegal workers. Despite the fact that most Iranians were obliged to return to their homeland after the Japanese legislation for immigration underwent changes in the early 1990s, an Iranian community in Japan continues to exist.
Early times. The first mention of Iranians (Persians) coming to Japan can be found in the Nihon Shoki (Chronicles of Japan), one of the earliest Japanese historical sources, completed in 720 C.E. It records that in 654 C.E. several people arrived in Japan from Tokhārā (Aston, pp. 246, 251, 259). Though there is some controversy about the location of Tokhārā, some scholars have claimed the name to be a shortened version of Toḵārestān, which was part of the territory of Sasanian Persia (Itō, 1980, pp. 5-10). Elsewhere in the Nihon Shoki, it is mentioned that in 660, when an Iranian (Persian), whose name was Dārā, returned to his country, he left his wife in Japan and promised the Emperor that he would come back and work for him again (Aston, p. 266; Imoto, 2002, pp. 58-60).
In the 7th to the 9th centuries, foreigners—then known in Japanese as toraijin—were coming to Japan mainly from Korea and China, bringing with them technology, culture, religion (Buddhism), and ideas. Eastern Asia, especially the Tang Dynasty of China (618-907), had socio-economic networks with many regions of the world, including southern and western Asia. Chang’an (present-day Xi’an), the capital of the Tang Dynasty, was an international city with people from various countries, including Iranians (Persians), some of whom traveled further to Japan. Iranian names are to be met with in historical documents, and one can find some influence of Persian culture in the architecture, sculptures, and also in the customs and old Japanese rituals at that time. For example, some scholars have claimed that there is some influence of Persian culture in the Omizutori ritual held every February at Tōdaiji temple in Nara (Itō, 1980, pp. 125-33).
The oldest document in Persian, which is preserved in Japan, was procured by the Japanese priest named Kyōsei (1189-1268) from Iranians (Persians) during his trip to southern Asia in 1217. Thinking they were Indians, the priest asked them to write something for him as a keepsake. However, after his return to Japan he found out that they were not Indians, because no one could understand what the writing meant. This document—a single page—was discovered in the late 20th century, when it was established that it is written in Persian and contains a line from Abu’l-Qāsem Ferdowsi’s Šāh-nāma (qq.v.), a line from Faḵr-al-Din Gorgāni’s Vis o Rāmin (qq.v.), and a quatrain of unknown authorship (Okada, 1989).
Early modern times. Due to Japan’s policy of isolation in the Edo period (1603-1867), diplomatic and economic relations with foreign countries were much limited. Foreigners were not allowed to reside in Japan except in restricted areas, and there were no foreign communities until the Meiji period (1867-1912). In the 17th century some Iranian merchants arrived from Thailand to Nagasaki, which was the only area that foreign traders were allowed to enter, but this was an exceptional case (Nagashima, 1997). After the Meiji Restoration (1868), Japan wanted to become a modern state like European countries and began to open its doors to foreigners. In 1880, the first Japanese delegation was sent to Persia. The head of the delegation, Masaharu Yoshida (1852-1921), wrote a travelogue and introduced Qajar Persia to the Japanese (Yoshida, 1894).
On the other hand, there is a travelogue about the trip to Japan written by Mehdiqoli Hedāyat Moḵber-al-Salṭana (1864-1955, see HEDAYAT [HEDĀYAT], MOḴBER-AL-SALṬANA, MEHDIQOLI), the Prime Minister of Persia in 1927-33 and a relative of the famous Iranian poet Ṣādeq Hedāyat (1903-51, q.v.; Okazaki, 1992; Rajabzadeh, 2002). He accompanied ʿAli-AsÂḡar Khan Amin-al-Solṭān (1858-1907, see ATĀBAK-E AʿẒAM), the prime minister of Persia under the last three Qajar shahs, in his travels to Russia, East Asia, and the U.S.A. in 1903-04. Hedāyat was both his associate and translator during the trip. They entered Japan by ship from Shanghai on 9 December 1903, arriving first at Nagasaki and then sailing on to Kobe. After visiting the ancient capital city of Kyoto, they arrived in Tokyo on 14 December. The Japanese government treated the ex-prime minister of Persia as an official guest. During their 22-day stay in Tokyo until 6 January 1904, they met with the Emperor Meiji (r. 1867-1912), Prime Minister Taro Katsura, the first prime minister of Japan, Hirofumi Itō, Minister of Foreign Affairs Jutarō Komura, and other politicians. They visited several schools (including girls’ schools), courts, the naval port of Yokosuka, and other places.
Hedāyat was much impressed by the simple and well-organized life of the Japanese, their intense interest in education, and other aspects of life in Japan. He was especially surprised by the fact that the Japanese attended to their business very seriously and without giving any gratuities. He was also impressed by Japanese patriotism. After the victory over China in the first Sino-Japanese War of 1894-95, Japan was preparing for the Russo-Japanese War that would take place in 1904-05. Hedāyat wrote that, after meeting with politicians and visiting a military school, he felt that war was very near. Japanese victory over Russia impressed Iranian society, which had suffered from Russian domination in the 19th century.
The twentieth century up to 1979. After the Meiji Restoration (1868), foreigners started to settle in Japan. Diplomatic relations between Persia and Japan were officially established in 1929, when the first Japanese legation was opened in Persia. In the next year, the Persian legation in Japan was established. However, there is a record of a consul-general of Persia from before then: a newspaper in Kobe reported on an Iranian consul-general’s residence, calling it “Bajaj’s House” (Kōbe shinbun, 4 January 2003). The house was built in the Taishō period (1912-26) and, upon being sold, became opened to the public and was used as a Persian museum from 1981 to 1994. Unfortunately, the building was completely destroyed in the Great Hansin earthquake that shook Kobe in 1995. Kobe was one of the first Japanese ports opened to foreigners, many of whom settled there soon after the country opened up, so it is likely that there was an unofficial or honorary consul representing the Iranians who lived in the city at that time.
After Japan entered World War II, Iran broke off relations with Japan, and they were restored only in 1953. However, economic ties had already resumed in 1947, and there were small numbers of Iranian traders, especially carpet traders and their families, residing in Japan (Inoue, p. 215). Iranians who stayed in Japan were historically limited to traders, students, skilled workers, and temporary residents who worked for Iranian companies or for the Iranian government. Most of them were highly educated people with relatively high income, and their number was not considerable before the Islamic Revolution of 1979. Records from the Japanese Immigration Office show that there were 76 Iranians in Japan in 1964, 187 in 1974, 543 in 1985, and 1,237 in 1991. Among them were members of well-known and rich Iranian families, but, even though they knew each other, no particular association or community of Iranians existed in Japan.
Japanese cities which had facilities for foreigners, such as international schools, cemeteries, and religious institutions, were few, and therefore foreigners in Japan, especially those from Western, south Asian, and west Asian countries, tended to live mainly in big cities like Tokyo or in the old ports, such as Yokohama and Kobe, which have long been open to foreigners. These cities had communities of different national and religious groups. For example, a Muslim community existed in Kobe from the 1930s, and both a Jewish and a Bahai community from the 1950s. Some Iranian residents in Japan belonged to these communities. In general, the lifestyle of most Iranians in Japan was similar to that of the Westerners. They sent their children to international schools and used shops that sold imported goods. Japanese people usually treated the Iranians living in Japan just in the same way as they did the Westerners.
After the Islamic Revolution of 1979. From 1986 to 1991-92, Japan experienced enormous economic prosperity. However, because the Japanese government prohibited the issue of visas to unskilled workers, a shortage of workers became a serious problem for small businesses and factories in Japan. At first, many of the illegal workers came to Japan from Korea, China, and other countries of the Far East. After that, others followed from South American countries, for example, Brazil and Peru, from southeast Asia, for example, Bangladesh and Pakistan, and from the Middle East, including Iran (Komai, 1996).
After the end of the Iran-Iraq War (see IRAQ vii) in 1988, many young Iranian men who were returning from the battlefields could not find jobs in Iran. Iran and Japan had a bilateral agreement at that time which allowed entry for short-term visits without a visa. The anti-Western Islamic Revolution in Iran caused the West to close the doors to Iranian workers, except for political refugees, but Japan remained a country where Iranians could enter without a visa. Most of the Iranians who came to Japan at that time were single men in their 20s and 30s. They included both ethnic Persian Iranians and ethnic Turkic Iranians, and many of them were from Iran’s big cities (Yamagishi and Morita, 2002; Tsukuba Daigaku Shakaigaku Kenkyūshitsu, 1995). As they could not speak any Japanese when they came to Japan, they first had to work as unskilled workers. The Japanese Immigration Office states that, although there were only 764 illegal Iranian residents in 1990, this number increased to 10,915 in 1991 and to 40,001 in 1992. In comparison, the number of legal Iranian residents was 1,237 in 1991, 4,516 in 1993, and 8,645 in 1996.
Many of the Iranian workers had little knowledge of the Japanese language or Japanese culture and social system, and there was no suitable Iranian community to guide them. Therefore, they used public parks in the center of Tokyo, such as Yoyogi Park or Ueno Park, to communicate with each other, to get information about work, housing, and shopping, and to receive news about their home country (Morita, 2003, pp. 161-62). Some Iranians, after losing their jobs, would spend their nights in Ueno Park. Every Sunday these parks became full of Iranian workers. In contrast to the Chinese or Koreans, the Iranians were easily recognized as foreigners, and their presence made foreign workers a visible reality for the Japanese. The majority of the Iranians worked in small businesses and factories in the suburbs of Tokyo. However, a small minority began to commit crimes, such as selling fake cell-phone cards or drugs in the parks. Because the Iranian workers were the latest foreign workers to come to Japan, their working conditions were worse than those of other foreigners. The media treated Iranians especially as the symbol of illegal foreign workers at that time, and controversy among the Japanese about the acceptance of foreign workers heated up (Kura, 2000).
With the sudden increase in illegal Iranian workers, the Japanese government decided to suspend the bilateral agreement in 1992, after which entering Japan became very difficult for Iranians. For many Iranians who had left their wives and children in Iran it also meant they had lost the chance to bring their families to Japan. In 1990 the Japanese government changed the immigration law, and special visas were only granted to people of Japanese descent from Latin America or to those who had been left behind as children when Japan withdrew from China after World War II. This created a kind of hierarchy among the foreign workers in Japan, with Iranian illegal workers in the lowest position. Moreover, the Japanese media often sensationally reported the crimes of Iranians. Following the sudden recession in Japan’s economy in 1991-92, the situation of Iranian workers deteriorated drastically. Many Iranians lost their jobs, some of them could not get paid, and if some were injured at work, they could not get any compensation at all. Since they were illegal workers, they received no help. NGOs were established to support the immigrants, and activities to improve this situation began.
After the change in the Japanese immigration legislation, Iranian workers began to return to Iran, and the number of illegal Iranians decreased year by year. From 28,437
illegal Iranians in 1993, 16,252 in 1995, 11,303 in 1997, and 7,304 in 1999, there remained as few as 4,335 in 2001. Generally, there was no way for them to get legal status in Japan, with the exception of those Iranians who had married Japanese women and who could get special legal residential status at the discretion of the minister of justice. But additionally, with the support of some Japanese NGOs, some Iranians and other foreigners applied for legal status in Japanese district courts in September 1999, December 1999, and July 2000. Children born in Japan to Iranian parents with no legal status had in principle to return to Iran. However, the parents and their Japanese supporters from the NGOs insisted that, if the Japanese government deported them, it would violate their human rights. The argument was that, since such children had spent most of their lives in Japan and knew little Persian language or Iranian culture, they would suffer if sent to Iran. In 1994 Japan had ratified the United Nations Convention on the Rights of the Child (of 1989), so the claim was made that the Japanese government must consider the rights of Iranian children born in Japan. As a result, of twelve Iranian families who sued the Japanese government, seven were granted legal status in Japan (Asian People’s Friendship Society, 2002, pp. 96-106).
Of 5,227 Iranians residing in Japan in 2005, 1,687 (about 30 percent) were permanent residents, and about five percent (248 people) were students. The number of Iranian students in Japan continues to grow every year. Some Iranian students wish to seek employment in Japan after they graduate from university. The ratio of Iranians who obtained legal residence in Japan by marrying Japanese women has become about 18 percent of all Iranians living in Japan. They have started to set up their own businesses in Japan, such as Iranian restaurants and carpet shops (Sakurai, 2003, pp. 57-61). Sooner or later, a second generation of them will join Japanese society, giving some influence to the Iranian community in Japan.

Bibliography:
Asian People’s Friendship Society (A.P.F.S.), Kodomotachi ni amunesuti wo (Amnesty for children), Tokyo, 2002.
W. G. Aston, tr., Nihongi. Chronicles of Japan from the Earliest Times to A.D. 697, London, 1924; repr. Rutland, Vt. and Tokyo, 1972.
Mehdiqoli Hedāyat Moḵber-al-Salṭana, Safar-nāma-ye tašarrof be Makka-ye moʿaẓẓama az ṭariq-e Čin, Žāpon wa Āmrikā, Tehran, 1945.
E. Imoto, “Asuka no Perushiajin” (Persians in Asuka), Higashi Ajia no kodai bunka 113, 2002, pp. 58-68.
N. Inaba and N. Higuchi “Iranjin rainichi no haikei to keii” (Background and details of Iranians who came to Japan), Komyunikēshon gakka ronshū (Mito) 19, 2006, pp. 157-92.
E. Inoue, Waga kaisō no Iran (My memory of Iran), Tokyo, 1986.
G. Itō, Perushia bunka toraikō. Shiruku rōdo kara Asuka e (A thought about the arrival of Persian culture in Japan—from the Silk Road to Asuka), Tokyo, 1980.
H. Komai, Nihon no esunikku shakai (Ethnic societies in Japan), Tokyo, 1996.
S. Kura, “Gaikokujin no imēji” (Images of the alien), Miyazaki Kōritsu Daigaku Jinbungakubu kiyō 8/1, 2000, pp. 71-89.
T. Morita, “Iranian Immigrant Workers in Japan and Their Networks,” in Global Japan, ed. R. Goodman, C. Peach, A. Takenaka, and P. White, London and New York, 2003, pp. 159-64.
H. Nagashima, “Persian Muslim Merchants in Thailand and Their Activities in the 17th Century,” Nagasaki Kenritsu Daigaku ronshū 30/3, 1997, pp. 387-99.
E. Okada, “Soḵan-i digar dar bāzšenāsi-e beyt-i az Vis o Rāmin dar kohnatarin nevešta-ye fārsi-e bāzmānda dar Žāpon” (abstract: “Identification of a Line from Vis and Rāmin in the Oldest Sample of Persian Writing Found in Japan”), Irānšenāsi 1/1, 1989, pp. 70-75 (Persian pagination), pp. 27-28 (English pagination). Idem, Tonari no Iranjin (Iranian neighbors), Tokyo, 1998.
S. Okazaki, “Iranjin ga mita Meiji no Nihon” (Japan in Meiji period as seen by Iranians),” in Chūtō sekai (Middle Eastern World), ed. S. Okazaki, Tokyo, 1992, pp. 160-74.
H. Rajabzadeh, “Japan as Seen by Qajar Travelers,” in Society and Culture in Qajar Iran: Studies in Honor of Hafez Farmayan, ed. E. L. Daniel, Costa Mesa, Calif., 2002, pp. 285-309.
K. Sakurai, Nihon no musurimu shakai (Muslim society in Japan), Tokyo, 2003.
Tsukuba Daigaku Shakaigaku Kenkyū-shitsu, “Zainichi Iranjin” (Iranians in Japan), in Gai-kokujin teijū mondai shiryō shūsei (A collection of materials on the problem of the settlement of foreign immigrants), ed. H. Komai, Tokyo, 1995, pp. 329-587.
T. Yamagishi and T. Morita, The Iranian Experience of Japan Through Narratives, Tokyo, 2002.
M. Yoshida, Kaikyō tanken Perushia no tabi (Exploring Islam—a Persian journey), Tokyo, 1894.
(Toyoko Morita)
Originally Published: December 15, 2008
Last Updated: April 10, 2012
This article is available in print.
Vol. XIV, Fasc. 5, pp. 558-560 and Vol. XIV, Fasc. 6, p. 561

Tuesday, March 28, 2017

آینوهای ژاپنی، بازماندگان مهاجران ایرانی زمان ساسانی



آینوهای ژاپنی از ایرانیانی هستند که نیاکانشان در دوران ساسانی (حدود 1500 سال پیش) به ژاپن مهاجرت کرده‌اند.
ایشان پس از گذشت 15 قرن علاوه بر ظاهر ایرانی‌شان، تا حدی توانسته‌اند زبان خود را نیز حفظ کنند.


رگه‌های مهمی از زبان پهلوی ساسانی (فارسی) در زبان مردمان آینو یافت می‌شود. از جمله اینکه تمام اعداد در میان ایشان به فارسی بیان می‌شوند.
با گذشت بیش از 1500 سال از مهاجرت این مردم، هنوز نشانه‌هایی از ایرانی بودن را می‌توان به روشنی در چهرۀ آنان یافت.

و اما؛
تمام سفرنامه ها و کتب تاریخی، ترکان مغول را که تا دوران صفوی در آذربایجان سکونت می‌کرده‌اند با چشمان باریک و دیگر مشخصات زردپوستان وصف کرده‌اند.
پس چگونه می‌توان باور کرد که مردمان آینو بعد از 1500 سال هنوز مشخصه‌های تباری نیاکان خود را به ارث برده باشند، اما مردم آذربایجان و ترکیه با گذشت چند قرن کوچکترین شباهتی به اُغوزها نداشته باشند؟


برای مثال، در سفرنامۀ 6 ایتالیایی (ونیزی) که حدود 550 سال پیش به ایران آمدند و مدتی در دربار «اوزون‌حسن آق‌قویونلو» در تبریز سکونت کردند، وصف کاملی از چهرۀ اوزون حسن و دیگر ترکان آمده است، که کوچکترین شباهتی به چهرۀ امروزی آذربایجانی‌ها ندارد.
چگونه می‌شود که تبریزی‌ها به اجداد 500 سال پیش خود(!) هیچ شباهت ظاهری نداشته باشند و حتی هیچ نشانه‌ای از فرهنگ و آداب رسوم پدرانشان در ایشان نباشد، در حالی که مردمان آینو هنوز شباهت حیرت‌انگیزی به اجداد 1500 سال پیش خودشان دارند؟
آیا این ثابت نمی‌کند که خون ترک در رگ‌های ایرانیان آذربایجان جریان ندارد؟
ثابت نمی‌کند که ترکان چنان در اقلیت بوده‌اند که در میان تبریزی‌ها و... محو شده‌اند؟

دختر نوجوان ایرانی - ژاپنی به تنهایی به تهران میرود تا برای اولین بار پدربزرگ ایرانی اش را ببیند

Source: Japanese young girl going to Iran to visit her grandfather for the first time by Iruk2016 on Rumble

کارگران ایرانی در ژاپن / بهروز عسگری، اُریه یوکویوما، آکیکو موروزومی، تام هوپ / ترجمه مهدی صابری


در ابتدا، و طی دوره‌ی اقتصاد حبابیِ ژاپن، شمار زیادی از جوانان ایرانی به امید یافتن مشاغل پردرآمد ایران را ترک کردند. هنگامی که در ژاپن این حباب ترکید، بسیاری از این کارگران به ایران بازگشتند، در حالی که برخی به کانادا، استرالیا، تایلند، سنگاپور و دیگر کشورهای آسیایی مهاجرت کردند.
این مقاله از طریق تحلیل بانک اطلاعات آماری دولت ژاپن که برای این تحقیق تولید شده، مهاجرت ایرانیان به ژاپن را بررسی می‌کند. این تحلیل کمّی با نتیجه‌ی 60 مصاحبه‌ی دقیق با کارگران ایرانی ترکیب شده که در آن سویه‌های پنهان مهاجرت جهانی آشکار می‌شود. این مقاله نشان می‌دهد که کیفیت زندگی کارگران وابستگی عمده‌ای با وضعیت ویزای آنان دارد که بزرگ‌ترین مانع در برابر حمایت از سلامت و امنیت محسوب می‌شود.
 مقدمه

 یافتن توافق میان پژوهشگران درباره‌ی تعریف «جهانی‌سازی» اگر ناممکن نباشد دشوار است؛ با این حال، تقریبا تمامی تعریف‌های موجود شامل این عبارت هستند: «{جهانی‌سازی} جابه‌جایی فرامرزی مردم، سرمایه و اطلاعات است. حرکت افراد، کالاها، خدمات، ایده‌ها، تصورات، و اطلاعات در اقتصادی جهانی به طرز فزاینده‌ای خصلتی فراملیتی به خود گرفته است. مهاجرت در مرکز این پدیده قرار دارد» (Tehranian 1999). و این حوزه را می‌توان هسته‌ی کار ما در پژوهش پیش رو دانست
«جابه‌جایی جمعیتی انبوه در سراسر جهان با وجود موانع سیاسی فزاینده در برابر مهاجرت رخ می‌دهد. در رأس ساختار اجتماعی، جمعیت فزاینده‌ای از آوارگان در سراسر کره‌ی زمین پرسه می‌زنند… {این آوارگان نقش} مدیران، تولیدکنندگان، نگهبانان، کارگران و ستایش‌گران اقتصاد جهانی {را ایفا می‌کنند} (Tehranian 1999).  نه دولت‌های میزبان توان کنترل تمام و کمال این جریان انسانی را دارند و نه دولت‌های مبدأ. به گفته‌ی سازمان ملل «در حدود 27 میلیون پناهجو در جهان وجود دارد که به علت قحطی، جنگ‌های داخلی، آزار مذهبی، یا پاکسازی قومی از سرزمین مادری‌شان آواره شده‌اند» (UNHCR 1995). به هنگام شروع جهش اقتصادی ژاپن در اواخر دهه‌ی 1980 به علت سرشت متمرکز اقتصاد، نیاز شدیدی به کارگران ناماهر وجود داشت، و به زودی افراد ناماهر ملت‌های سراسر جهان به این مسئله پی بردند. هزاران نفر از کشورهای آسیایی، آفریقا و آمریکای لاتین به ژاپن آمدند. این روند در جدول یک قابل مشاهده است که شمار ورودی‌های جدید از کشورهای مختلف به ژاپن را در دوره‌ی 1986 تا 1996 نمایش می‌دهد
جدول 1: روند تعداد مهاجران جديد از 1986 تا 1996

table1

منبع: آمار كنترل مهاجران  اداره مهاجرت ژاپن
در آن زمان جمعیت ایران با متوسط سنی 17.5 سال جوان‌ترین جمعیت جهان بود (مرکز آمار ایران، 1997)، که به‌روشنی عمق بحرانی را که در حال وقوع بود نشان می‌دهد و در آینده‌ی نزدیک شکل نهایی خود را آشکار می‌کرد. به معنای دقیق کلمه ملتی جوان نیازهایی اجتماعی دارد و مهم‌تر از همه، جمعیت آن احتیاج به تحصیلات و شغل خواهند داشت
از هنگام انقلاب 1979 بسیاری از ایرانیان مرفه ایران را به مقصد اروپا و ایالات متحد ترک کرده بودند. افراد چنانچه تحصیل کرده بودند و از تخصص کافی و دانش زبان خارجی (عمدتا انگلیسی) برخوردار بودند به کانادا و استرالیا مهاجرت می‌کردند. در ایران هر روز داستان‌های متعددی شنیده می‌شد درباره‌ي کسانی که به خارج از کشور رفته بودند، امری که به اشتیاق افراد بسیار بیش‌تری دامن می‌زد تا آن‌ها نیز از کشور بروند
هنگامی که خبرهایی درباره‌ی رشد پرشتاب اقتصاد ژاپن در ایران منتشر شد، به زودی هر کس دوست، همسایه یا بستگانی را می‌شناخت که به ژاپن رفته بودند تا از مزایای آن بهره‌مند شوند. صف‌های درازی برای خرید بلیت هواپیما به مقصد توکیو در برابر آژانس‌های مسافرتی شکل گرفت. در این زمان شرکت هواپیمایی ایران به علت یارانه‌هایی که به آن تعلق می‌گرفت ارزان‌ترین شرکت هواپیمایی بود. دولت ایران یارانه‌ها را کاهش داده و به کاستن تدریجی یارانه‌ها ادامه می‌دهد، اما یارانه‌های اختصاص یافته برای هر بخش با نرخ متفاوتی کاهش می‌یابد. برای مثال، یارانه‌های بخش انرژی، که در ابتدا بسیار گسترده بود، سالانه و با نرخ بسیار پایینی کاهش یافت، در حالی که از یارانه‌های بخش‌های خدماتی مانند حمل ونقل با سرعت بسیار بیش‌تری کاسته شد. ژاپن در اواخر دهه‌ی 1980 مقصد کسانی نبود که پول، تخصص یا روابط کافی برای رفتن به غرب داشتند. بلکه عمدتاً افرادی ژاپن را انتخاب می‌کردند که در جستجوی مشاغل پردرآمدی بودند که خانواده‌شان را در موطن‌شان تأمین کند.
تاکنون شماری از پژوهش‌های دانشگاهی به مقوله‌ی مهاجرت به ژاپن و سیاست‌های مهاجرتی ژاپن پرداخته‌اند. با این حال، اکثر این پژوهش‌ها به زبان ژاپنی نوشته شده‌اند، همچنین مقالات انگلیسی درباره‌ي این موضوع بسیار کم است. مسئله‌ي ایرانیان توسط یاماگیشی و موریتا (2002) بررسی شده و به ایرانیانی می‌پردازد که هم اکنون به ایران بازگشته‌اند. پژوهش یاماگیشی و موریتا بر اساس نقل‌قول‌ها است و بیش از هر چیز موضع  مصاحبه‌شوندگان را درباره‌ي ژاپن آشکار می‌کند. اما پژوهش ما به دقت وضعیت زندگی و کار ایرانیانی را بررسی می‌کند که در دوره‌ی اقتصاد حبابی به ژاپن آمدند و اکثرشان همچنان به صورت غیرقانونی در ژاپن زندگی می‌کنند. مطلب پیش رو در باب شرایط اجتماعی و اقتصادی این افراد کندوکاو می‌کند و می‌کوشد تا دریابد اين وضعیت غیرقانونی، آن‌ها را از چه چیزی محروم‌ کرده است.
در بخش دوم به اختصار روش‌شناسی مورداستفاده در این پژوهش را توضیح می‌دهیم. در بخش سوم نظری کوتاه به ژاپن می‌اندازیم. در این بخش شکل‌گیری و ترکیدن اقتصاد حبابی تبیین می‌شود، به انضمام ارائه‌ی برخی شاخص‌ها از جمعیت ژاپن که نشان‌گر جامعه‌ای در حال پیر شدن است. در بخش چهارم مختصری در باره جمعیت ایران ارایه می‌شود. پس از آن بحثی فشرده درباره‌ي ایرانیانی که به ژاپن آمدند ارائه می‌شود. در بخش ششم وضعیت اجتماعی مهاجران را شرح داده  مشکلات‌شان در ژاپن را مطرح می‌کنیم. در نهایت از مباحث‌مان جمع‌بندی خواهیم کرد.

روش‌شناسی و مورد پژوهی

برای انجام این پژوهش، از مجموعه‌ای از اطلاعاتی که اداره‌ی مهاجرت ژاپن منتشر کرده استفاده شد تا بانک اطلاعاتی‌ای مهیا شود که متعاقباً مبنای تحلیل آماری قرار گیرد. منابع اطلاعاتی از این قرار است: «آمارهایی در باب نظارت بر مهاجرت (سازمان مهاجرت ژاپن)» (2003-1989) و «آمارهایی درباره‌ی اتباع خارجی ثبت‌نام شده در ژاپن (وزارت دادگستری)» (2003-1985).
تحلیل کمّی تنها قادر به ارائه‌ی یک جنبه از زندگی کارگران مهاجر ایرانی در ژاپن است. بنابراین، نمایی کیفی از زندگی آنان از طریق مصاحبه با 60 تن از ایرانیانی که هم‌اکنون در ژاپن زندگی می‌کنند ارائه می‌شود (جدولA-1). این مصاحبه‌ها دقیق و عمیق بودند و امکان دسترسی به تجربیات مصاحبه‌شوندگان را از دیدگاه آن‌ها فراهم ‌آورد. مصاحبه‌شوندگان به روش نمونه‌گیری «گلوله برفی» (snowball) یافت شدند ــ ما از طریق شبکه‌ی روابط شخصی به سایر ایرانیان معرفی شدیم ــ و مصاحبه‌ها در محل زندگی یا کار آن‌ها انجام شد. ایرانیانی که به عنوان کانون این پژوهش انتخاب شدند، پس از چند برخورد احساس خود را درباره‌ي «تفاوت» در زندگی‌شان در ژاپن بیان کردند، که مغایر با سایر مهاجران بود. یاماگیشی و موریتا استدلال کرده‌اند که برای ژاپنی‌های معمولی ایرانیان بیگانه‌اند، و  این بیگانه بودن امکان بدگمانی و پرهیز نسبت به آن‌ها را حفظ کرده است. آن‌گونه که پیش‌تر در ادامه‌ی مطلب حاضر خواهیم دید، این امر در صحبت با مصاحبه‌شوندگان تایید شد. علاوه‌براین، می‌توان خاطرنشان کرد که هجوم ایرانیان به ژاپن به نحو شگفت‌انگیزی آشکارا یادآور هجوم جویندگان طلا به آمریکای شمالی در 1848 بود.
سؤالات مشترکی که پرسیده شد دربرگیرنده‌ی جزئیات بیوگرافیک، مانند زمان و مکان تولد، و دیگر سؤالات آزاد بود. سوالات شامل موارد زیر می‌شد:
  1. نام
  2. سن
  3. زمان تولد
  4. مکان تولد
  5. تحصیلات
  6. وضعیت نظام وظیفه
  7. تاریخ و راهِ ورود به ژاپن
  8. وضعیت کاری
  9. زندگی در ژاپن
  10. موانع زبانی و اختلافات فرهنگی (در صورت وجود)
  11. این که آیا مصاحبه‌شوندگان تمایل به بازگشت به ایران را دارند
این سؤالات نقطه‌ی آغازی بود که مصاحبه‌کنندگان از خلال آن به طور دقیقی جنبه‌های مختلف زندگی و کار در ژاپن را مطرح می‌کردند، که نتایج این مقاله از آن گرفته شده است.

 نگاهی اجمالی به ژاپن

 ژاپن هرگز به‌عنوان «کشور مهاجرتی» مطرح نبود، و هیچ‌گاه نیز کشوری با مشکلات مهاجرتی دیده نمی‌شد. تا دهه‌ی 1980 در مقایسه با کشورهای اروپایی نظیر آلمان و فرانسه، خارجی‌های معدودی عملاً برای زندگی و کار به ژاپن می‌آمدند، اگرچه برخی استثناها وجود داشت، مانند بسیاری از کُره‌ای‌ها و چینی‌هایی که به عنوان کارگر اجباری پیش از جنگ دوم جهانی و طی آن به ژاپن آورده شدند (Spenser 1992). در هر صورت، اخیراً موضوع کارگران خارجی بیش از پیش در ژاپن مطرح شده است، همان‌گونه که برای سایر کشورهای غربی مطرح است، و در نتیجه ضرورت سیاست‌های مهاجرتی مفید و مؤثر نمی‌توانست نادیده گرفته شود.
اقتصاد ژاپن در اواخر دهه‌ی 1980 تأثیر مستقیمی بر الگوهای مهاجرتی‌اش داشت. در پی پیمان پلازا،(1) ارزش یِن افزایش چشمگیری یافت. در 1988 ارزش آن تا 120 ین به ازای یک دلار افرایش یافت که سه برابر ارزش آن در  1971 تحت نظام برابری ثابت نرخ ارز بود. این امر شاخص آغاز «اقتصاد حبابی» بود. پیامد آن افزایش قیمت کالاهای صادراتی ژاپن بود که قدرت رقابت آن کالاها را در بازارهای بین‌المللی کاهش داد. با این حال، اقدامات پولی دولت به افزایش تقاضای داخلی کمک کرد. در 1988 و 1989، سرمایه‌گذاری در بنگاه‌های اقتصادی به‌شدت افزایش یافت، و به علت قیمت‌های بالاتر سهام، ارزش دارایی بنگاه‌ها به سرعت بالا رفت و به منبع حیاتی معاملات مالی شرکت‌ها بدل شد. بانک‌ها به دنبال محل مصرفی برای سرمایه‌ها در توسعه‌ی مستغلات بودند. در مقابل، شرکت‌ها از دارایی‌های ملکی‌شان به عنوان وثیقه برای سوداگری در بازار سهام استفاده می‌کردند، اقداماتی که دو برابر شدن قیمت زمین و رشد 180درصدی شاخص سهام نیکی ژاپن را در پی داشت.
«در ماه مه 1989 دولت سیاست‌های پولی‌اش را سخت‌تر کرد تا از افزایش قیمت املاک، خصوصاً زمین، جلوگیری کند. با این حال، نرخ‌های بالاتر بهره قیمت سهام را به مارپیچی نزولی فرو برد.» (سفارت ژاپن در سنگاپور، منبع آن‌لاین). رکودِ پس از حباب تا انتهای نیمه‌ی دوم دهه‌ی 1990 ادامه داشت. خصلت اقتصاد حبابی به‌وسیله‌ی دو نشانه قابل نمایش است. نمودار 1 روند تاریخی تولید ناخالص داخلی (GDPP) را نمایش می‌دهد. آن‌گونه که نمودار 1 نشان می‌دهد، طی دهه‌ی 1980، تولید ناخالص داخلی به شدت افزایش یافت، اما از 19922 رشد تولید ناخالص داخلی متوقف شد. نمودار 2 تغییرات در قیمت زمین را نمایش داده، و به‌وضوح فرایندِ شکل‌گیری و ترکیدن حباب اقتصادی را نشان می‌دهد.
mgraph1
mgraph2
در خلال دهه‌ی 1980 در ژاپن صنایع ثانوی، شامل استخراج معدن، ساختمان و بخش تولید، بر اقتصاد تسلط داشتند. بنابراین شمار زیادی کارگر ناماهر لازم بود. نمودار سه این روند را در تعداد افراد شاغل در بخش تولید نمایش می‌دهد. تا 1990، هنگامی که این روند به روندی نزولی بدل شد، شمارِ افراد شاغل در صنایع تولیدی مستمراً کاهش یافت. صنایع تولیدیِ دهه‌ی 1980 صنایعی کاربر توصیف می‌شدند، در حالی که بخش فناوری اطلاعاتIT  در دهه‌ی 1990 را می‌توان تکنولوژی‌بر تعریف کرد. این ویژگی بخش صنایع تولیدی در ژاپن در جذب کارگران ناماهر از سایر کشورها تعیین‌کننده به‌نظر می‌رسد.
mgraph3
 باید یادآوری کرد که ژاپن دارای جامعه‌ای سالخورده است. سقوط شدید نرخ تولد به این گرایش دامن زده است. نمودار چهار این روند را از طریق ارائه‌ی سن واقعی و پیش‌بینی‌شده‌ی جمعیت از 1950 ترسیم می‌کند. این جامعه‌ی سالخورده، به علت کمبود نیروی کار در دسترس و تحمیل تقاضای فزاینده بر برنامه‌ی بازنشستگی، مشکلاتی جدی‌ برای رشد اقتصادی ایجاد می‌کند. آن‌گونه که در نمودار 5 نمایش داده شده، تأثیرات مخرب این امر در سن شاغلان بخش تولیدی ژاپن قابل مشاهده است.
mgraph4
mgraph5
جمعیت در سن کار (افراد بین 16 تا 24 سال) تا میانه‌ی دهه‌ی 1990 رو به افزایش بود، اما پس از آن شروع به کاهش کرد. بر اساس پیش‌بینی‌ها، این کاهش تا سال 2050 نیز به شدت ادامه می‌یابد. از این گذشته، با وجود جهش جمعیتی در دهه‌ی 1970، نرخ تولد از دهه‌ی 1980 کاهش یافته است. بر اساس پیش‌بینی‌ها، کاهش نرخ تولد ادامه خواهد داشت. هم‌زمان، جمعیت رو به سالخوردگی از دهه‌ی 1950 افزایش یافته و تا سال 2020 که این روند تثبیت می‌شود ادامه می‌یابد.
جامعه‌ی سالخورده که در نمودار چهار و افزایش میانگین سنی شاغلان که در نمودار پنج نمایش داده شده به‌روشنی ضرورت ژاپن در یافتن نیروی کار جوان و سرزنده را برای رشد و توسعه‌اش نمایان می‌کند.

 تغییرات جمعیتیِ ایران

تغییرات جمعیتی در ایران پس از انقلاب چشمگیر بود. در 1979، جمعیت کشور 35 میلیون نفر بود، اما به‌سرعت افزایش یافت و در 1996 به 65 میلیون نفر رسید. بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در 1996 (مرکز آمار ایران  1997)، میانگین سنی جمعیت 5/17 سال بود، که نشان می‌دهد جمعیت تا چه حد جوان بود. علاوه بر این، اقتصاد که قبلاً اساساً روستایی و کشاورزی بود به اقتصاد شهری تغییر شکل پیدا کرد. در نتیجه، فرصت‌های شغلی در بخش کشاورزی کاهش یافت و شغل‌های بسیار زیادی باید در سایر بخش‌ها ایجاد می‌شد.
این وضعیت اقتصادی هم‌زمان با رشد اقتصادی در ژاپن و وجودِ توافق‌نامه‌ی مشترک میان ایران و ژاپن در خصوص لغو روادید، توجه جوانان ایرانی را به پرواز به ژاپن جلب کرد. هدف آن‌ها اشتغال به عنوان نیروی کار ناماهر بود که برای رشد و توسعه‌ی اقتصاد ژاپن ضرورت داشت. نمودار شش شمار ایرانیانی را که بین سال‌های 1985 تا 2003 به ژاپن آمدند نمایش می‌دهد.
mgraph6
آن‌گونه که نمودار شش نشان می‌دهد تعداد افراد ورودی به ژاپن در 1991 با 42.127 نفر به اوج خود رسید و پس از آن به‌سرعت کاهش یافت. این کاهش به علت لغو یک‌جانبه‌ی توافق‌نامه‌ی لغو روادید از سوی دولت ژاپن بود که به کاهش شمار ایرانیان ورودی به ژاپن تا حدود 3000 نفر از سال 1992 انجامید.
نمودار شش ده‌ها هزار ورودی را نمایش می‌دهد، که با اطلاعات نمودار هفت در تضاد است، اطلاعاتی که نشان می‌دهد شمار ایرانیان ثبت‌نام شده در شهرداری‌های ژاپن بین سال‌های 1987 و 2003 در مقایسه با ورودی‌های آن سال بسیار کم‌تر است. این شکاف حاکی از آن است که ایرانی‌ها یا نمی‌دانستند که باید در دفاتر شهرداری شهر محل سکونت‌شان ثبت‌نام کنند، و یا به علت وضعیت غیرقانونی اقامت‌شان از این کار هراس داشتند. هجده نفر از مصاحبه‌شوندگان به ما گفتند که تقریباً در سراسر نخستین سال کار در ژاپن نه می‌دانستند و نه به آنان گفته شده بود که باید ثبت نام کنند. آن‌ها اعلام کردند که تا هنگامی که باید به اداره‌ی مالیات می‌رفتند از روند ثبت‌نام آگاهی نداشتند. با این حال، ایرانی‌ها به‌زودی به این موضوع مهم پی بردند و پس از آن شمار افراد ثبت‌نام شده افزایش یافت، هرچند همچنان از تعداد افراد ورودی بسیار کم‌تر بود.
mgraph7
در سال‌های اخیر، تعداد افراد ثبت‌نام شده و مقیم، چه قانونی و چه غیرقانونی، تا حد زیادی یکسان است، که نشان‌ می‌دهد اکنون تقریباً تمامی افراد مقیم ثبت‌نام شده‌اند. تنها تعداد کمی از افرادی که پاسپورت ندارد ثبت‌نام نکرده‌اند و فاقد کارت ثبت‌نام افراد خارجی هستند.

مهاجرت ایرانیان به ژاپن

مصاحبه‌شوندگان

این پژوهش تا اندازه‌ای بر اساس داده‌هایی از بانک اطلاعاتی‌ای استوار است که از داده‌های منتشر شده‌ی نهادهای ژاپنی ایجاد شده است، به علاوه‌ی اطلاعاتی که ما توانستیم از طریق گفتگوهای متمرکز با خود مصاحبه‌شوندگان جمع‌آوری کنیم. نمونه‌های ما شامل 60 نفر می‌شدند: 52 مرد و 8 زن. با چهار کودک نیز مصاحبه شد: 2 نفر از آن‌ها هنگامی که شش و دو ساله بودند به همراه والدین‌شان به ژاپن آمده‌، و اکنون به‌ترتیب 18 و 14 ساله‌اند. دو کودک دیگر در ژاپن متولد شده‌اند، یک کودک 12 ساله و دیگری 6 ساله. میانگین سنی مصاحبه‌شوندگان در زمان ورود به ژاپن 26، و در زمان انجام مصاحبه 38 سال بود، که نشان می‌دهد اصولاً این مردان جوان بودند که با هدف به دست آوردن شغل پردرآمد به ژاپن می‌آمدند. به منظور حفظ ناشناس ماندن مصاحبه‌شوندگان، در تحلیل زیر نامی از آن‌ها برده نشده و به جای آن از اعداد استفاده شده است.

مهاجرت به ژاپن: ورود و اسکان

 تمامی مصاحبه‌شوندگان به ما گفتند که تا اولین باری که درباره‌ي این «فرصت طلایی» به گفته‌ی یکی از آن‌ها، شنیدند نه هیچ برنامه‌ای برای رفتن به ژاپن داشتند و نه هیچ تصوری. شماره‌ی 6 به ما گفت که هیچ اطلاعاتی درباره‌ي ژاپن نداشت و شماری از آن‌ها اظهار کردند که اطلاعات‌شان درباره‌ی ژاپن محدود بود به شخصیت تلویزیونی اوشین، سریالی که در سال‌های پس از انقلاب دو بار از تلویزیون ایران پخش شده بود. بعضی از آن‌ها با دیگر فیلم‌های سینمایی و کارگردان‌های ژاپنی مانند کوروساوا و اوزو آشنایی داشتند.
گفتگوی شفاهی و اشتیاق ایرانیان به ارتباط از طریق تماس شخصی، خبرها در مورد «فرصت طلایی» را چنان سریع پخش کرد که هزاران نفر از جوانان و افراد بیکار روانه‌ی ژاپن شدند، حتا اگر به زحمت چیزی درباره‌ی آن‌جا و آینده‌ی پیش رو می‌دانستند.
به علت توافق دوجانبه‌ی لغو روادید، که در سال‌های پیش از انقلاب امضا شده بود، ایرانی‌ها برای ورود به ژاپن نیاز به ویزا نداشتند. این امر، در کنار پیشرفت وسایل حمل‌ونقل، سفر به ژاپن را تسهیل کرده بود. هجوم برای خرید بلیت‌های ارزان دارای یارانه‌ که شرکت هواپیمایی ایران ارائه می‌داد به قدری چشمگیر بود که ژاپن تایمز مقاله‌ای درباره‌ی آن منتشر کرد که در آن، این اتفاق «پرواز به سوی شادی و موفقیت اقتصادی» توصیف شده بود (Japan Times 1991b). به‌جز یک نفر، تمامی مصاحبه‌شوندگان به‌طور قانونی و با ویزای سه‌ماهه‌ای که به هنگام ورود در فرودگاه ناریتا به آنان داده می‌شد وارد ژاپن شده بودند. آن یک نفر با پاسپورت جعلی‌یی که در اندونزی خریده بود وارد شده است. او به علت انجام ندادن خدمت دوساله‌ی نظام وظیفه به‌طور غیرقانونی از ایران خارج شده بود. این فرد مدعی بود سفرش به ژاپن شامل عزیمت قاچاقی به ترکیه، و از آن‌جا به اندونزی بوده است. تمامی مصاحبه‌شوندگان دیگر خدمت نظام وظیفه‌شان را به پایان رسانده‌اند.
ادعاهایی وجود داشته مبنی بر این که بسیاری از ایرانیان از طریق آذربایجان و روسیه، و سفر به کشتی از بندرِولادی‌ووستوک به بنادر ژاپن، به کشور وارد شده‌اند (Kunitsyn 19988). جدا از مصاحبه‌شوندگان، افرادی را ملاقات  کردیم که با پاسپورت‌های جعلی‌ تهیه شده در کشورهای جنوب شرق آسیا به ژاپن آمده بودند. داستان‌های زیادی هست از چنين اعمالی و پیامدهای آن، نظیر حبس در مالزی و سایر کشورها. به هر حال، این موضوع فراتر از پژوهش ماست، هرچند نیازمند تحقیقی دقیق است.

تحصیلات

 نمودار 8 میزان تحصیلات مصاحبه‌شوندگان را نشان می‌دهد. در این نمودار دبیرستان به کسانی اشاره دارد که در حدود دبیرستان تحصیل کرده‌اند و دیپلم به کسانی که دبیرستان را به پایان رسانده و دیپلمِ خود را دریافت کرده‌اند.
mgraph8
مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 20 دوران تحصیل چهار ساله‌اش در دانشگاهی معتبر را به اتمام رسانده و پیش از آمدن به ژاپن خلبان پروازهای تجاری بود. افرادی که مدرک کاردانی از آموزشکده‌های ایران داشتند یا از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند گفتند که تحصیلات‌شان به آن‌ها کمک کرد تا پس از چند سال کار به عنوان کارگر ساده، شغل‌های بهتری بیابند.
وضعیت نداشتن ویزا نسل مهاجران ایرانی را تهدید می‌کند. شماره‌ی 22، که اکنون 18 سال دارد و از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده مطمئن نیست که سال آینده بتواند وارد دانشگاه شود چرا که فاقد ویزا است.

زبان و مذهب

تمامی مصاحبه‌شوندگان گفتند که هنگام رسیدن به ژاپن به هیچ عنوان زبان ژاپنی نمی‌دانستند. هیچ‌یک از آن‌ها پیش از آمدن یا بعد از ورود به ژاپن آموزش زبان ژاپنی ندیده است. با این حال، اکثر آن‌ها پس از سال‌ها زندگی و کار در کشور می‌توانند به‌خوبی به زبان ژاپنی صحبت کنند، اگرچه بسیاری از آن‌ها همچنان در خواندن و نوشتن به ژاپنی ناتوانند. شماره‌ی 4، 6، 19 و 21 موفق به کسب مدرک حرفه‌ای در زبان ژاپنی شدند، که بالاترین مدرک در ژاپن است. مشاهده کردیم که مصاحبه‌شوندگانِ زن که مشغول به کار نشده بودند کمی قادر به صحبت به ژاپنی بودند، چرا که تماس‌شان با مردم ژاپن محدود بود.
اغلب مصاحبه‌شوندگان زبان ژاپنی را طی دوره‌ی طولانی و سختی از زندگی در ژاپن فراگرفتند: به گفته‌ی شماره‌ی 34، «با گوش دادن به افرادی که در قطارها، فروشگاه‌ها و غیره با یکدیگر صحبت می‌کردند». 2 زن و 15 مرد از میان مصاحبه‌شوندگان از برخی کلاس‌های رایگان در دفاتر شهرداری نزدیک منزل‌شان بهره برده و از این راه دوستان خوبی از میان معلم‌ها و همکلاسانی از سایر کشورها یافتند. شماره‌ی 11، 34، 42، 54 و 57 برای شرکت در مسابقات مکالمه برنده‌ی جایزه شدند، و دو نفر از آن‌ها وارد مراحل بالاتر شده و جوایز قابل توجه دیگری برده‌اند. با این وجود اکثر آن‌ها تنها با صحبت در محیط کار به زبان مسلط شده و در نتیجه اخبار تلویزیون را دشوار یافته‌اند. قابل توجه و طبیعی است که، برخی لهجه‌ی منطقه‌ی محل اقامت‌شان را گرفتند که معمولاً متفاوت با لهجه‌ای است که در توکیو ــ ژاپنی «معیار» در آموزش مدارس ــ به آن صحبت می‌شود.
هیچ‌یک از مصاحبه‌شوندگان در ژاپن هیچ مشکلی در امور مذهبی را از خود نشان ندادند. تعدادی از مصاحبه‌شوندگان ما پیش از آمدن به ژاپن نماز می‌خواندند و همچنان می‌خوانند. این موضوعی قابل توجه است چرا که به تفاوت در ارتباط ایرانیان مهاجر به ژاپن با مذهب و سایر پژوهش‌ها در مورد مهاجرت ایرانیان اشاره دارد. مصاحبه‌شوندگان گفتند که پس از چند ماه سازگاری، غذاهای ژاپنی را لذیذ یافته‌اند و تمام آن‌ها به‌جز یکی از زنان از فراوانی و تنوع غذایی در ژاپن تقدیر کردند. تقریباً تمام ایرانیانی که ما در حین این پژوهش ملاقات کردیم گفتند که به ناشی  ــ گلابی ژاپنی ــ علاقمندند که به طعم گلابی ایرانی بسیار نزدیک است، اگرچه شکلش متفاوت است.  با این حال، تقریباً تمام آن‌ها به‌طور کلی از طعم و قیمت میوه‌ها شکایت داشتند و فکر می‌کردند این علت اصلی کمبود میزان کافی میوه و ویتامین در رژیم غذایی آن‌هاست.

جست‌وجو برای شغل

ورود به ژاپن به معنی دستیابی به معدن طلا نیست. پس از خروج از کشور خود و رسیدن به مقصد در مقام یک فرد بیگانه، باید شغلی پیدا کرد. مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 18 گفت که هنگام فرود در فرودگاه ناریتا، شماری از ایرانی‌ها به او نزدیک شده و گفتند که می‌توانند برای او کار پیدا کنند. او نخستین شغلش را از این طریق به‌دست آورد. وی باید مقدار کمی از دستمزدش را که «شارژ» خوانده می‌شد به آن‌ها می‌پرداخت.
اما از آن‌جا که تعداد کمی دلال برای یافتن شغل وجود داشت، خود مصاحبه‌شوندگان از طریق مراجعه‌ی حضوری، دوستان، بستگان یا دوستانِ باواسطه مشغول به کار شدند. رایج‌تر از همه این بود که بستگان یا دوستانی که از ابتدا به آن‌ها در مورد امکان استخدام در ژاپن اطلاع داده بودند هنگام رسیدن به ژاپن برای آن‌ها شغل پیدا كردند. به‌نظر می‌رسد که این امر بازتاب سنت فرهنگی ایرانی‌ها در خارج از کشور، و به‌طور کلی اجتماعات مهاجر باشد (Pourmehdi  2001)
 هنگام خروج از فرودگاه ناریتا با پسرعمویم تماس گرفتم که در شهرِ آشیکاگا بود. او به من گفت که چه‌طور به  آن‌جا بروم و در همان کارخانه‌ای که او کار می‌کرد، یک کارخانه‌ی تولید پلاستیک، مشغول به کار شوم.

مشاغل

 بسیار بعید است که بتوان شغل‌هایی را که ایرانی‌ها مشغول به آن بودند در یک گروه طبقه‌بندی کرد. با این حال، به‌سادگی می‌توان دید که تمامی آن‌ها معمولاً در مشاغل معروف به «3K» استخدام می‌شدند. «3K» مخفف سه اصطلاح ژاپنی است: kiken  (خطرناک)، kitsui (فرساینده، جسماً دشوار)، و kitanai (کثیف) (Sugimoto 19977). اکثر  این شغل‌ها در هوای آزاد، و در تابستان بسیار گرم و مرطوب و در زمستان سرد انجام مي‌شود. تقریباً تمام کارگران در محل کارشان از گرد و غبار رنج می‌بردند. بسیاری گفتند که به علت قرار داشتن در معرض تینر و سایر مواد شیمیایی در محل کار، به آسم مبتلا شده‌اند. آن‌ها همچنین از بوی «بد» موادی که با آن کار می‌کردند، نظیر چسب و کود شیمیایی، در عذاب بوده‌اند.
نمودار 9 پراکندگی ایرانیان را در استان‌های مختلف نشان می‌دهد. این پراکندگی در استان‌هایی نظیر گونما،توچیگی، سایتاما، و چیبا با توجه به وجود شرکت‌های کوچک و متوسط (SMEss) در آن استان‌ها قابل درک است.  شرکت‌های بزرگ نیازمند کارگرانی با وضعیت اقامت قانونی بودند، در حالی که ایرانی‌ها فاقد ویزا بودند و بنابراین نمی‌توانستند برای آن‌ها کار کنند. ما در مورد یک کارخانه‌‌ی بزرگ در استانِ گونما شنیدیم که برای کار در طول  هفته کارگران برزیلی را به کار می‌گرفت که دارای ویزا بودند. با این حال، این شرکت موفق شده بود به‌طریقی ایرانی‌ها و سایر خارجی‌هایی را که فاقد ویزا بودند، مانند افرادی از سریلانکا و بنگلادش،  تنها برای کار در روزهای یکشنبه استخدام کند.
mgraph9
 مصاحبه‌ها مشخص کرد که مصاحبه‌شوندگان طی نخستین سال اقامت‌شان از کاری به کار دیگر می‌رفتند، اما به محض آن‌که شغلی «مناسب» می‌یافتند سال‌های زیادی بدون جابه‌جا شدن در آن‌جا مشغول به کار می‌شدند. این امر در نمودار 10، که مبتنی بر داده‌های بانک اطلاعاتی ماست ترسیم شده است.
mgraph10
نمودار 10 آن‌چه را که در مصاحبه‌های‌مان به آن رسیدیم تأیید می‌کند: جابه‌جایی گسترده‌ی کارگران ایرانی در ابتدای کار، به علت تلاش‌های زودهنگام آن‌ها در یافتن کار در مناطقی غیر از محل سکونت‌شان بود که، به گفته‌ی مصاحبه‌شوندگان، می‌توانست به از دست دادن شغل‌شان بینجامد. آنان هنگامی که بیکار می‌شدند، به شغل دیگری می‌رفتند، که ممکن بود در منطقه‌ی دیگری باشد و تا زمانی که معمولاً از طریق مراجعه‌ی حضوری کار دیگری پیدا کنند هیچ راهی غیر از رفتن به مکانی که دوستی در آن‌جا زندگی و کار می‌کرد نداشتند. تمامی مصاحبه‌شوندگان این سناریو را تأیید کردند، چرا که اکثر آن‌ها همین ماجرا را تجربه کرده و یا درباره‌ي دیگرانی آگاه بودند که این تجربه را داشتند. با این حال، مقایسه‌ی نمودارهای 2002 و 2003 مشخص می‌کند که اکنون پراکندگی تثبیت‌شده‌ای از افراد در استان‌های مختلف وجود دارد، که نشان‌دهنده‌ی این است که آن‌ها در سال‌های اخیر استقرار یافته‌اند. به گفته‌ی مصاحبه‌شوندگان، یکی از دلایل مستقر شدن آنان این است که توانسته‌اند رابطه‌ی خوبی با شرکتی که در آن کار می‌کنند ایجاد کرده و با محیط فعلی تطبیق یافته‌اند و قصد ندارند وضعیت فعلی‌شان را با جابه‌جا شدن به خطر بیندازند.

آموزش

 به غیر از آن مصاحبه‌شوندگانی که در دانشگاه‌ها و آموزشکده‌های ایران تحصیل کرده و 18 نفری که دیپلم‌شان را از هنرستان‌های فنی ایران گرفته بودند، هیچ‌یک از آن‌ها پیش از آمدن به ژاپن هیچ آموزشی ندیده بودند که در روند جست‌وجوی کار در ژاپن قابل استفاده باشد، عموماً ازین‌رو که در ژاپن هیچ سازمانی نبود که به آن‌ها آموزش دهد و آن‌ها زمان کافی هم برای این کار نداشتند. در پاسخ به پرسش ما مبنی بر این که چرا هیچ آموزشی ندیده‌اند شماره‌های 5،17، 26، 45،47 و 54 اظهار کردند که وقتی برای آموزش نداشته‌اند، آن‌ها همچنین تصور نمی‌کردند که چنین دوره‌ی طولانی‌ای در ژاپن ‌بمانند. پاسخ مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 15 نمونه‌ی بارز پاسخ‌هایی است که ما گرفتیم:
 هرسال فکر می‌کردم سال بعد برمی‌گردم، حالا 12 سال گذشته و من هنوز با این وضعیت اینجا هستم، بدون هیچ برنامه‌ای برای آینده. (مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 15)
کارگران ایرانی در اغلب موارد در درازمدت از طریق انجام وظایف‌شان در محل کار به آن مسلط شدند. اکنون شرکت‌هایی که در آن کار می‌کنند به آن‌ها اعتماد دارند و به‌گفته‌ی یکی از کارخانه‌داران ژاپنی هنگامی که در مورد پرسنل ایرانی او صحبت می‌کردیم، «بدون آن‌ها به مشکل برمی‌خورند».

شرایط زندگی

مسکن

اغلب ایرانی‌ها به‌صورت فردی یا دسته‌جمعی در خانه‌های گروهی سکونت دارند، خانه‌هایی که شرکت‌شان آن را تأمین کرده است. آن‌ها به‌ندرت با افرادی از ملیت‌های دیگر زندگی می‌کنند. تقریباً تمام مصاحبه‌شوندگان حداقل در سال‌های نخست پس از رسیدن به ژاپن با سایر ایرانی‌ها در خانه‌های مشترک زندگی کرده‌اند، اما بعدها موفق به اجاره‌ی خانه‌های شخصی شده‌اند، اگرچه بسیاری از آنان همچنان در خانه‌های پرسنلی زندگی می‌کنند. شماره‌ی 43 به ما گفت: «این خانه‌ها معمولا به شرکت خیلی نزدیک بود، و به همین دلیل، اکثر آن‌ها از مناطق مسکونی فاصله‌ی زیادی داشت، این به مشکلات ارتباط با ژاپنی‌ها اضافه می‌کرد». شرکت‌هایی که این خانه‌ها را تأمین می‌کنند اجاره‌ی کمی بابت آن‌ها می‌گیرند. با این حال، شماره‌ی 11 گفت که «چنان خانه‌هایی واقعاً قابل سکونت نبود»
 در ژاپن اساساً دو نوع خانه وجود دارد: خانه‌های ساخته شده از بتون و مصالح جدید- که «ساختمان» خوانده می‌شوند- و خانه‌های قدیمی ساخته شده از چوب و مصالح سنتی. تقریباً تمام کارگران مهاجری که با آن‌ها مصاحبه شد در خانه‌های چوبی زندگی می‌کردند که در زمستان‌ها بسیار سرد و در تابستان‌ها گرم و مرطوب است. برای مهاجری که بیش از زمان مجاز در کشور اقامت داشته اجاره‌ی یک ساختمان جدید اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است. شماره‌ی 18 گفت: «موقع اجاره‌ی خانه تبعیض زیادی وجود داشت، وابسته به این بود که اهل کدام کشور باشید». با این حال، در اکثر موارد ضامن مهاجران می‌شدند و آن‌ها می‌توانستند خانه‌های قدیمی را اجاره کنند.
زندگی در تنهایی، همراه با کار در ساعات طولانی و نامعمول، مانند کار کردن در شب، بر برخی از مصاحبه‌شوندگان تأثیر منفی گذاشته است. شماره‌ی 27 گفت که به نوعی اختلالِ اضطراب مبتلا شده بود و روانپزشک‌اش به او توصیه کرده بود هرچه سریع‌تر به ایران بازگردد، تلاش کند با دیگران ارتباط برقرار و در صورت امکان ازدواج کند. شماره‌ی 33، که دچار افسردگی شده و دارو مصرف کرده بود، گفت: «کار کردن در شب هیچ زمانی برای ارتباط با دیگران باقی نمی‌گذاشت، و افسردگی و سایر اختلالات روانی به همراه می‌آورد». وی به‌مدت هشت سال شب‌ها در یک کارخانه‌ی تولید پلاستیک در شهرِ آشی‌کاگا کار می‌کرد. او از هشت صبح تا هشت شب  کار می‌کرد. بازگشت به خانه، استحمام و خوابیدن یک ساعت زمان می‌برد. او معمولاً در حدود هفت ساعت می‌خوابید، که تنها سه ساعت زمان دیگر تا برگشت به محل کار برایش باقی می‌گذاشت. او دریافت که در این سه ساعت  اکثر مردم مشغول کارند، و در نتیجه نمی‌توانست با سایرین ارتباط برقرار کند. او معتقد است: «این دلیل افسرده شدن من بود».
برخی از مصاحبه‌شوندگان، آن‌گونه که در جدول A-1 قابل مشاهده است، متأهل‌ بودند و با همسر و فرزندان‌شان زندگی می‌کردند، در حین انجام این پژوهش، ماجراهای زیادی در مورد انتظارات و هراس‌ها، نتایج مثبت و منفی چنین ازدواج‌هایی شنیدیم. ازدواج میان مهاجران و زنان ژاپنی موضوع بسیار مهمی است که نیازمند بررسی دقیق است، اما فراتر از حوزه‌ی پژوهش حاضر است.

کمونته

 به‌نظر نمی‌رسد که ایرانیان در ژاپن اجتماعی سازمان‌یافته یا حتا نیمه‌سازمان‌یافته داشته باشند؛ در عوض هرکدام‌شان شبکه‌ی روابط محلی خود را سامان می‌دهد: دوستانی از کارهای پیشین‌شان، افرادی که یکدیگر را از ایران می‌شناختند، یا دوستان و خویشاوندان. ایرانیان در ژاپن از فقدان درک اجتماعی رنج می‌بردند. ما گلایه‌های زیادی درباره‌ي خونسردی جامعه‌ی ژاپن ثبت کردیم، که مصاحبه‌شوندگان ما آن را بسیار دردناک می‌دانستند.

حوادث، مخاطرات و بیماری‌ها

 اکثر کارگاه‌های کوچک ژاپنی که مهاجران در آن‌ها مشغول به کار بودند حداقل‌های استانداردهای ایمنی را رعایت نمی‌کردند. ماشین‌آلات و ابزارهای آن‌ها قدیمی و فضای کارگاه‌ها، برخلاف انتظار اولیه‌ی ما، به‌شدت کثیف است. نور کافی یا تهویه‌ی هوا وجود ندارد، و در بسیاری از موارد کار در فضای باز انجام می‌شود. چینش ماشین‌آلات و سایر مواد اولیه عموماً بهینه به‌نظر نمی‌رسد، و معمولاً و به‌سادگی می‌توان اشیای خطرناک را روی زمین یا در راهروها مشاهده کرد.
به‌نظر می‌رسد چنین عواملی سبب بسیاری از حوادث محل کار شده باشد. شماره‌ی 3 دو انگشت دست راستش را زمانی که در یک کارگاه ابزارسازی کار می‌کرد از دست داد. او 12 سال در آن‌جا کار می‌کرد و هنگامی که این حادثه اتفاق افتاد، shacho (مالک شرکت) به پلیس اطلاع داد، و دستگیر شد، به گفته‌ی او:
در حین بازداشت در اداره‌ی پلیس مجبور بودم خودم پانسمان دستم را عوض کنم. این همان زمانی بود که نیاز به همدردی داشتم، و در مقابل با سختی‌های زیادی روبرو می‌شدم. (مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 3)
او عاقبت با دوست‌دختر ژاپنی‌اش ازدواج کرد که باعث شد از بازداشت پلیس آزاد شود.
جراحت‌های بسیار بیش‌تری را می‌توان ذکر کرد. شماره‌ی پنج به ما اطلاع داد که به‌مدت هشت سال تمام روزهای هفته به‌جز یکشنبه‌ها از ساعت هشت صبح تا 11 شب کار می‌کرده، و اکنون از کمردرد رنج می‌برد. او در پاسخ به این سوال که «چرا تا این حد کار می‌کنی؟» گفت: «من دو فرزند دارم و باید کار کنم و تامین‌شان کنم. دستمزدم خیلی کم است، پس باید بیشتر کار کنم.» شماره‌ی 9، بنا به تشخیص پزشک‌اش، مبتلا به گونه‌ی بسیار نادری از سرطان شده است. او معتقد است به علت قرار داشتن در معرض مواد شیمیایی‌یی که در کارخانه‌ی نساجی استفاده می‌شود دچار این بیماری شده، کارخانه‌ای که هفت سال در آن کار می‌کرد (این مصاحبه‌شونده پس از چاپ این مقاله برای درمان به ایران بازگشت و چون دیر شده بود، در ایران درگذشت). شماره‌ی 20 دستانش را به ما نشان داد و تفاوت واضحی بین دو ساعدِ او قابل مشاهده بود. ساعدِ دست راستش به طرز نامعمولی بزرگ‌تر از ساعدِ چپ بود. او مجبور بود دست راستش را صدها بار در روز با الگوی ثابتی حرکت بدهد تا نوعی رنگ‌آمیزی کند و این حرکت نامعمول باعث ناهمگونی مفاصلش شده بود. آرنج چپ شماره‌ی 56 هنگامی که در مقابل یک بالابر بدون پوشش ایمنی کار می‌کرد آسیب جدی دیده بود.
کار بیش از حد و وظایف دشوار دو علت دیگر حوادث هستند. شماره‌ی 51 از جراحت در زانوی چپش رنج می‌برد. پزشکی ژاپنی به او کمک کرد تا از بیمه‌ی کاری ژاپن غرامت بگیرد، اما زانوی او نمی‌تواند کاملاً بهبود یابد. او ادعا می‌کند این جراحت به علت حادثه‌ای در محل کارش بوده:
 ساعت 10 شب بود و من از ساعت هفت صبح کار می‌کردم. رییسم از من خواست از نردبان بالا بروم و بسته‌های سنگین را پایین بیاورم. به رییس گفتم که خسته‌ام، اما هربار که یک بسته می‌آوردم، او می‌گفت بسته‌ی بعدی آخرین بسته است. او هیچ توجهی به شکایت‌های من نمی‌کرد و فقط به من می‌گفت «تنبل». یادم می‌آید که بسته‌ای را بلند کردم و وقتی روی نردبان رفتم زانوهایم دیگر توان نداشت و به پایین افتادم. (مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 51)
بسیاری از مهاجران بیمار می‌شوند و بیماری‌شان مستقیم یا غیرمستقیم به شغل‌شان مربوط است. آن‌ها در معرض مواد شیمیایی سمی مانند تینر قرار دارند. برخی به علت کار با فایبرگلاس مبتلا به بیماری‌های ریوی شده‌اند. در حالی که اکثر مهاجران هنگامی که در ژاپن هستند از بیماری‌شان مطلع می‌شوند، افرادی را مي‌شناسيم که پیش از آن که دریابند مبتلا به بیماری خطرناکی هستند به ایران بازگشتند. پزشکی ژاپنی که به فارسی صحبت می‌کند با ذکر نام و مشخصات به ما گفت که «بيماري را می‌شناختیم که به خاطر نوع نادری از سرطان روده مرد.»

بیمارستان ابتکاری و پذیرای مهاجران

مهاجرانِ بدون ویزا دریافتند که غیرقانونی هستند؛ بنابراین، هیچ بیمه‌ی سلامتی ندارند. این امر مهاجران را از مراجعه به پزشک بازمی‌داشت و متعاقباً بیماری‌های جدی‌ و جراحات‌شان را درمان‌نشده باقی می‌گذاشتند.
به‌منظور کمک به مهاجرانی که این مشکل را داشتند، بیمارستانی در شهر یوکوهاما صندوق خصوصی‌یی برای  خارجی‌هایی راه‌اندازی کرده که بیماران می‌توانستند از آن به عنوان بیمه‌ی خصوصی استفاده کنند. هر مهاجری 2000 ین در ماه می‌پرداخت که او را مجاز می‌کرد تنها 30 درصد از هزینه‌ی واقعی معاینات درمانی را پرداخت کند. در سال 1991 در شهر یوکوهاما حداقل پرداخت ماهانه برای بیمه‌ی سلامت عمومی برای افراد مجرد 20800 ین بود،  که نشان می‌دهد پیشنهاد این بیمارستان عادلانه بود.
موانع زبانی نیز در عدم مراجعه‌ی مهاجران غیرقانونی به پزشک نقش داشت. برای آن‌ها دشوار بود که با پزشک به زبانی غیر از زبان مادری‌شان در مورد بیماری‌هایشان صحبت کنند. در بیمارستان خاصی در یوکوهاما، تقریاً تمام پزشک‌ها با یک زبان خارجی مانند فارسی، کره‌ای، اسپانیایی، تاگالوگ و انگلیسی آشنایی دارند. این امر، در کنار رفتار دوستانه‌ی بیمارستان و پزشکان، عامل جذابیت مهمی برای مهاجران بود. بیماری از فیلیپین که از راه دوری آمده بود(استان چیبا) به ما گفت که عمدتاً به آن‌جا مراجعه می‌کرد چرا که می‌توانست «پیش دکتری برود که زبان تاگالوگ را بفهمد.» نمودار 11 تعداد بیمارانی را نمایش می‌دهد که در صندوق خصوصی این بیمارستان، که به عنوان یک صندوق بیمه‌ی خصوصی و کوچک کاربرد داشت سهیم بودند.
mgraph11
 این بیمارستان اطلاعاتی درباره‌ی ملیت‌های مختلف بیماران و بیماری‌های رایج آن‌ها گردآوری کرد. یکی از پزشکان در این بیمارستان بیماری‌های پوستی، آسم، و زخم معده را به عنوان رایج‌ترین بیماری ایرانیان ذکر می‌کند(Minatomochi  Medical Center 2002). این بیمارستان و صندوق بیمه‌اش همچنین خدمات مشاوره و/یا توصیه برای مهاجرانی ارائه می‌کند که نیازمند صحبت در مورد مشکلاتِ خود با پزشک‌ها یا کارکنان صندوق هستند. براساس خبرنامه‌ی این صندوق مهم‌ترین مشکلات مهاجران این موارد است:
  1. بعضی از دلال‌ها حقوق‌شان را پرداخت نمی‌کنند. این دلال‌ها از وضعیت غیرقانونی مهاجران و در نتیجه شرایط محافظت‌ناشده و ضعیف بدون ویزا بودن آن‌ها سود می‌برند.
  2. برخی کارفرمایان پرداخت هزینه‌های درمانی کارگران مهاجر را تا پیش از بهبودی کامل از حوادث صنعتی متوقف می‌کنند. برخی از کارفرمایان نمی‌دانند که نظام جبران مخاطرات کاری حتی در مورد مهاجران غیرقانونی اعمال می‌شود.
  3. موضوعات مربوط به بهداشت ـ برای مثال، هزینه‌ی بالای معالجات پزشکی. به علت وضعیت غیرقانونی اقامت‌شان می‌ترسند که اگر در مورد آن‌ها به پلیس یا اداره‌ی مهاجرت گزارش شود به کشورشان بازگردانده شوند.

 تصمیم بزرگ

 درحالی که «برگشتن» بزرگ‌ترین امید مهاجران ایرانی به‌نظر می‌رسد، آن‌ها بحث جدی در مورد امکان آن را دشوار می‌یابند. هربار که یکدیگر را می‌بینند نخستین سؤال این است «تو که هنوز اینجایی، کی برمی‌گردی؟» و پاسخ این است: «خودت چی؟» انگار که انتظار دارند که دیگران برای آن‌ها صحبت کنند.
دلایل زیادی برای عدم بازگشت به ما داده شد. برخی از وضعیت اقتصادی که از زمان آمدن آن‌ها به ژاپن تغییری نکرده صحبت کردند. به‌علاوه، آن‌ها مطمئن نیستند بتوانند کار مناسبی در ایران بیابند. افرادی که صاحب فرزند هستند، خواه متولد ژاپن  باشند و خواه به ژاپن آورده شده باشند، در مورد خوشبختی‌شان در ایران نگرانند. این کودکان زبان ژاپنی را تقریباً بهتر از زبان مادری‌شان فراگرفته‌اند، و به فرهنگ ژاپنی بیش از فرهنگ ایرانی عادت دارند. برخی به این اشاره می‌کنند بهترین دوران جوانی‌شان را در ژاپن گذرانده‌اند، در بعضی موارد نزدیک به نیمی از عمرشان را و علاقه دارند به زندگی در اینجا ادامه دهند. برخی از آنان ژاپن را کشور دوم خود می‌دانند. بعضی در روزهای دشوارِ ایران به ژاپن آمده‌اند.
برخی از مصاحبه‌شوندگان اشاره کردند که دوستانشان عمدتاً ایران را ترک کرده و به کشورهای دیگر رفته یا در جنگ کشته شده‌اند. بسیاری از مصاحبه‌شوندگان پدر یا مادرشان را از دست داده‌اند  ــ در دو مورد هردویشان را ــ و فکر می‌کنند که اکنون دیگر دلیلی برای بازگشت ندارند. ازین‌رو، آن‌طور که شماره‌ی سه گفت، «برای من به معنی این است که دارم به کشور جدیدی می‌روم، باید دوباره از صفر شروع کنم.»

سیاست‌ها و نتیجه‌گیری

 این مقاله پژوهشی کاوشگرانه در مورد وضعیت کارگران ناماهر ایرانی در ژاپن است، درباره‌ی این که چگونه کارگران ایرانی، بدون آن‌که آموزشی ببینند با محیط‌های کاری و زندگی در ژاپن خو گرفتند. در وهله‌ی اول، تحلیل بانک اطلاعاتی‌ای که در این پژوهش فراهم شد، ساختن تصویری روشن‌تر از متن مهاجرت ایرانیان به ژاپن را در خلال شروع و طی اقتصاد حبابی در اوخر دهه‌ی 1980 و اوایل دهه‌ی 1990 میسر ساخت. مشهود است که نیاز اقتصاد ژاپن به کارگران ناماهر، در کنار شرایط نسبتا متفاوت در ایران، مشوق مهاجرت ایرانیان به ژاپن بود. علاوه بر این، مصاحبه‌شوندگان ما روش‌هایی را که از طریق آن اخبار این فرصت پخش می‌شد آشکار کردند.
دریافت دوم ما این است که بخشی از تدابیر مهاجران در ژاپن را مشاهده کردیم، تدابیری درباره‌ي چگونگی تطبیق یافتن کارگران ایرانی با محیط‌های کار و زندگی‌شان، به‌رغم فقدان آموزش لازم. آن‌ها موفق شدند زبان ژاپنی و مهارت‌های فرهنگی‌یی را فراگیرند که برای استخدام و انجام وظایف شغلی‌شان لازم بود. علاوه بر این، افراد زیادی به ما گفتند که پس از مدت کوتاهی در ژاپن، به فضای کلی زندگی و غذاهای ژاپنی عادت کرده‌اند، و در واقع ادعا کردند که از آن لذت می‌برند. درعین‌حال، این موارد بدین معنی نیست که زندگی آن‌ها راحت بود. «آموزش در حین کار» که توانایی‌های زبانی و فرهنگی آنان را در نظر می‌گرفت اندک بود و به مهارت‌ها و آن مقدار از دانش زبان محدود می‌شد که برای کار نیاز بود. این آموزش‌ها به‌عنوان مثال شامل سایر جنبه‌های زندگی در ژاپن نمی‌شد.
مشاهده کردیم که کارگران ایرانی در ژاپن در محیط‌هایی که در آن کار می‌کردند در معرض خطر بودند، درواقع اکثر مصاحبه‌شوندگان میزان بالایی از جراحت را گزارش کردند. این جنبه از زندگی آن‌ها یکی از برجسته‌ترین یافته‌ها بود چرا که مکرراً در دوره‌ی پژوهش رخ می‌داد. مصاحبه‌شوندگان در گذشته متحمل آسیب‌ شده بودند، و بسیاری همچنان تحت‌تأثیر بیماری بودند. این نکته است که به‌وضوح بزرگ‌ترین دشواری‌یی که کارگران با مواجه بودند برجسته می‌کند، امری که بر اکثر تصمیماتشان در زندگی در ژاپن موثر است: هر تصمیم مهمی که کارگران ایرانی گرفته‌اند متأثر از وضعیت بدون ویزا بودن‌شان بود.
صدور ویزا موردی است که تنها دولت می‌تواند حل کند. نیاز به اتخاذ سیاستی است تا کارگرانی را که در دوره‌ی اقتصاد حبابی به ژاپن آمده‌اند بدون عواقب بتوانند ثبت‌نام کنند. آن‌گونه که در بخش نخست این مقاله دیدیم، به این کارگران برای تأمین نیاز به کارگر خارجی احتیاج بود، و این نیاز برآورده شد. فقدان زیربنا در آن زمان به شکل آموزش و اطلاعات کافی درباره‌ی نیاز به ثبت‌نام افراد خارجی را می‌توان یکی از عواملی که وضعیت را به نقطه‌ی فعلی سوق داده است دانست، وضعیتی که در آن کارگران خارجی شاغل در کشور مستقر شده‌اند اما به خدماتی که به سایر ساکنان ارائه می‌شود دسترسی ندارند. می‌توانیم ادعا کنیم که وضعیت حاضر معلول دوره‌ای در اواخر دهه‌ی 1980 و اوایل دهه‌ی 1990 است که ایرانی‌ها و سایر مهاجران به‌وضوح عنصر مهمی در صنایع تولیدی روبه‌رشدی بودند که مقامات در مورد آن‌ها مسامحه می‌کردند. اکنون در فضای دگرگونی اقتصادی از صنایع «کاربَر» به اقتصاد دانش‌بنیاد، ضرورت نیروی کار خارجی به‌شدت کاهش یافته است. در این اوضاع، ترس از اخراج از کشور برای افرادی که در ژاپن سکونت دارند و دارای خانواده هستند افزایش یافته است. دشواری در این نیست که موضوع قابل حل نیست، بلکه این است که تا امروز هیچ اقدامی برای حل آن صورت نگرفته است. مهاجران، که اکنون دیگر ژاپن را «خانه»ی خود می‌دانند، در وضعیت عدم‌اطمینان مهلکی به‌سر می‌برند. هیچ‌کس نمی‌داند که چه خواهد شد، دست‌کم کسانی که بیش از همه متأثر از این مشکل هستند. بنابراین، اکنون زمان فعالیت برای توجه به وضعیت کارگران ایرانی است؛ برای تشخیص این‌که نیاز به اتخاذ سیاستی در چارچوب درک زمینه‌ی آمدن آن‌ها و شرایط فعلی‌شان وجود دارد. امید ما این است که این مقاله دست‌کم به شروع این تشخیص کمک کند.

پیوست الف

جدول یک – فهرست مصاحبه‌شوندگان

table2-1
table2-2

پیوست دو

 موردپژوهی: بازدیدی از یک کارخانه

به‌منظور شناخت بهتر شرایط کاری مهاجران به بازدید کارخانه‌ای کوچک در شهرِ یوکوهاما رفتیم. کارخانه‌ای که 42  سال قبل تأسیس شده، و تولید اصلی آن اِلمنت است، وسیله‌ای در دستگاه‌های الکتریکی، مانند کتری برقی و نظایر آن، به کار می‌رود. این موسسه در حال حاضر 11 نفر را، شامل 2 ایرانی، در استخدام دارد. یکی از آن دو بیش از 12 سال است که در آن‌جا کار می‌کند و نفر دوم که بیش از 13 سال از اقامتش در ژاپن می‌گذرد کمتر از شش ماه است که در این کارخانه مشغول به کار شده است. کارگر ایرانی باسابقه‌تر فرد جدید را به کارخانه دعوت و او را به کارفرمایش معرفی کرده است.
به اکثر مهاجران به ژاپن مشاغلی داده می‌شود که به «3K» معروف است، به معنی، kiken  (خطرناک)، kitsui(فرساینده، جسماً دشوار)، و kitanai (کثیف). کارکنان کارخانه‌ای که از آن بازدید کردیم نیز مستثنا نبودند. ساختمان کارخانه بسیار قدیمی و تاریک بود با چند پنجره‌ی کوچک. تمام ماشین‌آلات کثیف بودند و دست‌کم 200 سال بود که کار می‌کردند. در میان ماشین‌آلات، سیم‌های باریک و به‌سختی قابل دیدی بدون هرگونه پوشش حفاظتی، حتی در ارتفاع سر کارکنان، کشیده شده بود. هیچ استاندارد ایمنی در این کارخانه مشاهده نشد.
 کارخانه‌دار می‌گوید: «12 سال قبل مشکلات زبانی و فرهنگی میان کارکنان ایرانی و ژاپنی وجود داشت.» برای مثال، هرروز در ساعت 5:10 عصر که ماشین‌آلات خاموش می‌شد، کارگران ژاپنی معمولاً 20 دقیقه صرف تماشای تلویزیون در کنار هم می‌کردند؛ از این طریق آن‌ها برای مدت بیشتری در محیط کارخانه حاضر بودند. در حالی که، کارگران ایرانی تمایل داشتند هرچه سریع‌تر به خانه بروند. بر اساس قرارداد، ساعات کاری کارگران ایرانی و ژاپنی یکسان بود تا ساعت 5:30 عصر.
کارفرما علت استخدام کارگرانی ایرانی بدون ویزا را، به‌رغم مخاطرات، «اعتماد شخصی» می‌داند. برای مثال، 12 سال قبل، هنگامی که کارفرما کارخانه‌ای ورشکسته را خرید (کارگر ایرانی در شرکت قبلی نیز کار می‌کرد)، کارگر ایرانی از مالک جدید درخواست قرض کرد، اگرچه تنها یک یا دو ماه بود که یکدیگر را می‌شناختند. کارفرما آن پول را قرض نداد، بلکه در عوض، با در نظر گرفتن ضرب‌المثل ژاپنی «با پول قرضی خداحافظی کن»، آن را به او بخشید. با این حال، کارگر ایرانی پول را کم‌کم طی دو تا سه ماه برگرداند.
وی اخیراً به سرپرستی و تعمیر و نگهداری تمام ماشین‌آلات گمارده شده است. کارفرما می‌گوید که او دو برابر بیشتر از سایر کارگران ژاپنی کار می‌کند. در این کارخانه میانگین سنی کارگران بالای 60 سال است. کارگران جوان ژاپنی معمولاً تحمل مشاغل «3K» را ندارند و در زمان کوتاهی آن شغل‌شان را ترک می‌کنند. آن‌طور که کارفرما می‌گوید، اگر مهاجران به ایران برگردند کارخانه به مشکل برمی‌خورد.
این کارفرما تأیید می‌کند ایرانیانی که در دوره‌ی اقتصاد حبابی وارد ژاپن شده‌اند و هم‌اکنون نیز در ژاپن کار می‌کنند توانسته‌اند با جامعه‌ی کاری ژاپن سازگار شوند. او اضافه کرد که نظام بازگرداندن مهاجران غیرقانونی مشکلات زیادی برای کارفرمایان و صنایع کوچک به‌وجود می‌آورد. به‌گفته‌ی وی «مشکلات کارکنان مشکل کارفرماها هم هست».

پی‌نوشت‌ها

*مترجم از بهروز عسگری، از نویسندگان مقاله‌، به خاطر مطالعه‌ی ترجمه‌ی حاضر قبل از انتشار در «نقد اقتصاد سیاسی» سپاسگزار است.
(1) پیمان پلازا قراردادی بود که در 22 سپتامبر 1985به‌منظور کاهش ارزش ین امضا شد. این پیمان در هتل پلازای نیویورک امضا شد. فرانسه، آلمان، ژاپن، ایالات متحده و بریتانیا در این نشست شرکت داشتند.
مقاله‌ی بالا ترجمه‌ای است از:

منابع

Amui, B.A. 2003. Eghtesade Siasiye Iran [Political Economy of Iran]. Tehran: Gaame
Nou Publishing House.
Asgari, B. 1998. “Impacts of Technology Spillovers on Socio-economic Development
and the Role of Information Technology.” Master’s thesis, Tokyo Institute of
Technology.
Borjas, G. J. 2002. Labor Economics. New York: Irwin McGraw-Hill.
Budget and Planning Organization. 1988. “Economic Indicators in 1988.” Budget and
Planning Organization, Tehran Iran.
“But Is It the Right Reason?” 1991a. The Japan Times (25 March 1991).
Embassy of Japan in Singapore, http://www.sg.emb-japan.go.jp.
“Firms, Citizens Polled Nix Acceptance of Foreign Labor.” 1998. The Japan Times Weekly
Overseas Edition (26 March 1998).
“Gaikokujin Rodosha Mondai to Gaikokujin Gyosei” [The Foreign Labor Problem and
Administration of Foreigners.] 1999. Jurisuto 942(4) (1 October).
Iran Bureau of Statistics. 1997. “Results of 1996 Census.” Iran Bureau of Statistics,
Tehran, Iran.
“Iranians Battle for Air Tickets to Tokyo.” 1991b. The Japan Times (27 March 1991).
Japan Immigration Association. 2003. “Statistics on Immigration Control 1989–2003.”
Japan Immigration Association, Tokyo, Japan.
Kaneko, M. 1989. “Gaikokujin Dorosha Mondai wo Kangaeru” [Thoughts on the Foreign
Workers Problem.] Rodo Horitsu Junpo 1219 (July).
Kunitsyn, V. 1998. “Illegal Iranians Slip to Japan.” The Vladivostok (6 February 1998).
Minatomachi Medical Center MF-MASH. 2002. “Minatomachi Kenko Gojokai Source
Book.” (9 June 2002).
Ministry of Justice. 1985-2003 “Statistics on Foreigners Registered in Japan.”
Nakamoto, H. 2001. Globalka wo Mukaeta Nihon Keizai to Gaikokujin Roudousha
Seisaku [The Japanese Economy and Foreign Labor Policy in an Age of Global
Economy.] Zeimu Keiri Kyoukai.
Pourmehdi, M. 2001. “Emerging Transnationalism Amongst Iranians Exiles in
Manchester.” Paper presented at the First International Conference on Networks
and Transformations (2-4 July, 2001) Manchester, UK.
Spencer, Steven A. 1992. “Illegal Migrant Laborers in Japan.” International Migration
Review xxxvi (3).
Sugimoto,Y. 1997. An Introduction to Japanese Society. Cambridge: Cambridge University
Press.
Tehranian, M. 1999. Global Communication and World Politics: Domination,
Development, and Discourse. Boulder, Colorado: Lynne Rienner Publishers.
United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR). 1995. The State of the
World’s Refugees. Oxford: Oxford University Press.
Yamagishi, T. and Morita, T. 2002. “The Iranian Experience of Japan through Narratives.”
Islamic Area Studies Working Paper Series 30.