Tuesday, March 28, 2017

کارگران ایرانی در ژاپن / بهروز عسگری، اُریه یوکویوما، آکیکو موروزومی، تام هوپ / ترجمه مهدی صابری


در ابتدا، و طی دوره‌ی اقتصاد حبابیِ ژاپن، شمار زیادی از جوانان ایرانی به امید یافتن مشاغل پردرآمد ایران را ترک کردند. هنگامی که در ژاپن این حباب ترکید، بسیاری از این کارگران به ایران بازگشتند، در حالی که برخی به کانادا، استرالیا، تایلند، سنگاپور و دیگر کشورهای آسیایی مهاجرت کردند.
این مقاله از طریق تحلیل بانک اطلاعات آماری دولت ژاپن که برای این تحقیق تولید شده، مهاجرت ایرانیان به ژاپن را بررسی می‌کند. این تحلیل کمّی با نتیجه‌ی 60 مصاحبه‌ی دقیق با کارگران ایرانی ترکیب شده که در آن سویه‌های پنهان مهاجرت جهانی آشکار می‌شود. این مقاله نشان می‌دهد که کیفیت زندگی کارگران وابستگی عمده‌ای با وضعیت ویزای آنان دارد که بزرگ‌ترین مانع در برابر حمایت از سلامت و امنیت محسوب می‌شود.
 مقدمه

 یافتن توافق میان پژوهشگران درباره‌ی تعریف «جهانی‌سازی» اگر ناممکن نباشد دشوار است؛ با این حال، تقریبا تمامی تعریف‌های موجود شامل این عبارت هستند: «{جهانی‌سازی} جابه‌جایی فرامرزی مردم، سرمایه و اطلاعات است. حرکت افراد، کالاها، خدمات، ایده‌ها، تصورات، و اطلاعات در اقتصادی جهانی به طرز فزاینده‌ای خصلتی فراملیتی به خود گرفته است. مهاجرت در مرکز این پدیده قرار دارد» (Tehranian 1999). و این حوزه را می‌توان هسته‌ی کار ما در پژوهش پیش رو دانست
«جابه‌جایی جمعیتی انبوه در سراسر جهان با وجود موانع سیاسی فزاینده در برابر مهاجرت رخ می‌دهد. در رأس ساختار اجتماعی، جمعیت فزاینده‌ای از آوارگان در سراسر کره‌ی زمین پرسه می‌زنند… {این آوارگان نقش} مدیران، تولیدکنندگان، نگهبانان، کارگران و ستایش‌گران اقتصاد جهانی {را ایفا می‌کنند} (Tehranian 1999).  نه دولت‌های میزبان توان کنترل تمام و کمال این جریان انسانی را دارند و نه دولت‌های مبدأ. به گفته‌ی سازمان ملل «در حدود 27 میلیون پناهجو در جهان وجود دارد که به علت قحطی، جنگ‌های داخلی، آزار مذهبی، یا پاکسازی قومی از سرزمین مادری‌شان آواره شده‌اند» (UNHCR 1995). به هنگام شروع جهش اقتصادی ژاپن در اواخر دهه‌ی 1980 به علت سرشت متمرکز اقتصاد، نیاز شدیدی به کارگران ناماهر وجود داشت، و به زودی افراد ناماهر ملت‌های سراسر جهان به این مسئله پی بردند. هزاران نفر از کشورهای آسیایی، آفریقا و آمریکای لاتین به ژاپن آمدند. این روند در جدول یک قابل مشاهده است که شمار ورودی‌های جدید از کشورهای مختلف به ژاپن را در دوره‌ی 1986 تا 1996 نمایش می‌دهد
جدول 1: روند تعداد مهاجران جديد از 1986 تا 1996

table1

منبع: آمار كنترل مهاجران  اداره مهاجرت ژاپن
در آن زمان جمعیت ایران با متوسط سنی 17.5 سال جوان‌ترین جمعیت جهان بود (مرکز آمار ایران، 1997)، که به‌روشنی عمق بحرانی را که در حال وقوع بود نشان می‌دهد و در آینده‌ی نزدیک شکل نهایی خود را آشکار می‌کرد. به معنای دقیق کلمه ملتی جوان نیازهایی اجتماعی دارد و مهم‌تر از همه، جمعیت آن احتیاج به تحصیلات و شغل خواهند داشت
از هنگام انقلاب 1979 بسیاری از ایرانیان مرفه ایران را به مقصد اروپا و ایالات متحد ترک کرده بودند. افراد چنانچه تحصیل کرده بودند و از تخصص کافی و دانش زبان خارجی (عمدتا انگلیسی) برخوردار بودند به کانادا و استرالیا مهاجرت می‌کردند. در ایران هر روز داستان‌های متعددی شنیده می‌شد درباره‌ي کسانی که به خارج از کشور رفته بودند، امری که به اشتیاق افراد بسیار بیش‌تری دامن می‌زد تا آن‌ها نیز از کشور بروند
هنگامی که خبرهایی درباره‌ی رشد پرشتاب اقتصاد ژاپن در ایران منتشر شد، به زودی هر کس دوست، همسایه یا بستگانی را می‌شناخت که به ژاپن رفته بودند تا از مزایای آن بهره‌مند شوند. صف‌های درازی برای خرید بلیت هواپیما به مقصد توکیو در برابر آژانس‌های مسافرتی شکل گرفت. در این زمان شرکت هواپیمایی ایران به علت یارانه‌هایی که به آن تعلق می‌گرفت ارزان‌ترین شرکت هواپیمایی بود. دولت ایران یارانه‌ها را کاهش داده و به کاستن تدریجی یارانه‌ها ادامه می‌دهد، اما یارانه‌های اختصاص یافته برای هر بخش با نرخ متفاوتی کاهش می‌یابد. برای مثال، یارانه‌های بخش انرژی، که در ابتدا بسیار گسترده بود، سالانه و با نرخ بسیار پایینی کاهش یافت، در حالی که از یارانه‌های بخش‌های خدماتی مانند حمل ونقل با سرعت بسیار بیش‌تری کاسته شد. ژاپن در اواخر دهه‌ی 1980 مقصد کسانی نبود که پول، تخصص یا روابط کافی برای رفتن به غرب داشتند. بلکه عمدتاً افرادی ژاپن را انتخاب می‌کردند که در جستجوی مشاغل پردرآمدی بودند که خانواده‌شان را در موطن‌شان تأمین کند.
تاکنون شماری از پژوهش‌های دانشگاهی به مقوله‌ی مهاجرت به ژاپن و سیاست‌های مهاجرتی ژاپن پرداخته‌اند. با این حال، اکثر این پژوهش‌ها به زبان ژاپنی نوشته شده‌اند، همچنین مقالات انگلیسی درباره‌ي این موضوع بسیار کم است. مسئله‌ي ایرانیان توسط یاماگیشی و موریتا (2002) بررسی شده و به ایرانیانی می‌پردازد که هم اکنون به ایران بازگشته‌اند. پژوهش یاماگیشی و موریتا بر اساس نقل‌قول‌ها است و بیش از هر چیز موضع  مصاحبه‌شوندگان را درباره‌ي ژاپن آشکار می‌کند. اما پژوهش ما به دقت وضعیت زندگی و کار ایرانیانی را بررسی می‌کند که در دوره‌ی اقتصاد حبابی به ژاپن آمدند و اکثرشان همچنان به صورت غیرقانونی در ژاپن زندگی می‌کنند. مطلب پیش رو در باب شرایط اجتماعی و اقتصادی این افراد کندوکاو می‌کند و می‌کوشد تا دریابد اين وضعیت غیرقانونی، آن‌ها را از چه چیزی محروم‌ کرده است.
در بخش دوم به اختصار روش‌شناسی مورداستفاده در این پژوهش را توضیح می‌دهیم. در بخش سوم نظری کوتاه به ژاپن می‌اندازیم. در این بخش شکل‌گیری و ترکیدن اقتصاد حبابی تبیین می‌شود، به انضمام ارائه‌ی برخی شاخص‌ها از جمعیت ژاپن که نشان‌گر جامعه‌ای در حال پیر شدن است. در بخش چهارم مختصری در باره جمعیت ایران ارایه می‌شود. پس از آن بحثی فشرده درباره‌ي ایرانیانی که به ژاپن آمدند ارائه می‌شود. در بخش ششم وضعیت اجتماعی مهاجران را شرح داده  مشکلات‌شان در ژاپن را مطرح می‌کنیم. در نهایت از مباحث‌مان جمع‌بندی خواهیم کرد.

روش‌شناسی و مورد پژوهی

برای انجام این پژوهش، از مجموعه‌ای از اطلاعاتی که اداره‌ی مهاجرت ژاپن منتشر کرده استفاده شد تا بانک اطلاعاتی‌ای مهیا شود که متعاقباً مبنای تحلیل آماری قرار گیرد. منابع اطلاعاتی از این قرار است: «آمارهایی در باب نظارت بر مهاجرت (سازمان مهاجرت ژاپن)» (2003-1989) و «آمارهایی درباره‌ی اتباع خارجی ثبت‌نام شده در ژاپن (وزارت دادگستری)» (2003-1985).
تحلیل کمّی تنها قادر به ارائه‌ی یک جنبه از زندگی کارگران مهاجر ایرانی در ژاپن است. بنابراین، نمایی کیفی از زندگی آنان از طریق مصاحبه با 60 تن از ایرانیانی که هم‌اکنون در ژاپن زندگی می‌کنند ارائه می‌شود (جدولA-1). این مصاحبه‌ها دقیق و عمیق بودند و امکان دسترسی به تجربیات مصاحبه‌شوندگان را از دیدگاه آن‌ها فراهم ‌آورد. مصاحبه‌شوندگان به روش نمونه‌گیری «گلوله برفی» (snowball) یافت شدند ــ ما از طریق شبکه‌ی روابط شخصی به سایر ایرانیان معرفی شدیم ــ و مصاحبه‌ها در محل زندگی یا کار آن‌ها انجام شد. ایرانیانی که به عنوان کانون این پژوهش انتخاب شدند، پس از چند برخورد احساس خود را درباره‌ي «تفاوت» در زندگی‌شان در ژاپن بیان کردند، که مغایر با سایر مهاجران بود. یاماگیشی و موریتا استدلال کرده‌اند که برای ژاپنی‌های معمولی ایرانیان بیگانه‌اند، و  این بیگانه بودن امکان بدگمانی و پرهیز نسبت به آن‌ها را حفظ کرده است. آن‌گونه که پیش‌تر در ادامه‌ی مطلب حاضر خواهیم دید، این امر در صحبت با مصاحبه‌شوندگان تایید شد. علاوه‌براین، می‌توان خاطرنشان کرد که هجوم ایرانیان به ژاپن به نحو شگفت‌انگیزی آشکارا یادآور هجوم جویندگان طلا به آمریکای شمالی در 1848 بود.
سؤالات مشترکی که پرسیده شد دربرگیرنده‌ی جزئیات بیوگرافیک، مانند زمان و مکان تولد، و دیگر سؤالات آزاد بود. سوالات شامل موارد زیر می‌شد:
  1. نام
  2. سن
  3. زمان تولد
  4. مکان تولد
  5. تحصیلات
  6. وضعیت نظام وظیفه
  7. تاریخ و راهِ ورود به ژاپن
  8. وضعیت کاری
  9. زندگی در ژاپن
  10. موانع زبانی و اختلافات فرهنگی (در صورت وجود)
  11. این که آیا مصاحبه‌شوندگان تمایل به بازگشت به ایران را دارند
این سؤالات نقطه‌ی آغازی بود که مصاحبه‌کنندگان از خلال آن به طور دقیقی جنبه‌های مختلف زندگی و کار در ژاپن را مطرح می‌کردند، که نتایج این مقاله از آن گرفته شده است.

 نگاهی اجمالی به ژاپن

 ژاپن هرگز به‌عنوان «کشور مهاجرتی» مطرح نبود، و هیچ‌گاه نیز کشوری با مشکلات مهاجرتی دیده نمی‌شد. تا دهه‌ی 1980 در مقایسه با کشورهای اروپایی نظیر آلمان و فرانسه، خارجی‌های معدودی عملاً برای زندگی و کار به ژاپن می‌آمدند، اگرچه برخی استثناها وجود داشت، مانند بسیاری از کُره‌ای‌ها و چینی‌هایی که به عنوان کارگر اجباری پیش از جنگ دوم جهانی و طی آن به ژاپن آورده شدند (Spenser 1992). در هر صورت، اخیراً موضوع کارگران خارجی بیش از پیش در ژاپن مطرح شده است، همان‌گونه که برای سایر کشورهای غربی مطرح است، و در نتیجه ضرورت سیاست‌های مهاجرتی مفید و مؤثر نمی‌توانست نادیده گرفته شود.
اقتصاد ژاپن در اواخر دهه‌ی 1980 تأثیر مستقیمی بر الگوهای مهاجرتی‌اش داشت. در پی پیمان پلازا،(1) ارزش یِن افزایش چشمگیری یافت. در 1988 ارزش آن تا 120 ین به ازای یک دلار افرایش یافت که سه برابر ارزش آن در  1971 تحت نظام برابری ثابت نرخ ارز بود. این امر شاخص آغاز «اقتصاد حبابی» بود. پیامد آن افزایش قیمت کالاهای صادراتی ژاپن بود که قدرت رقابت آن کالاها را در بازارهای بین‌المللی کاهش داد. با این حال، اقدامات پولی دولت به افزایش تقاضای داخلی کمک کرد. در 1988 و 1989، سرمایه‌گذاری در بنگاه‌های اقتصادی به‌شدت افزایش یافت، و به علت قیمت‌های بالاتر سهام، ارزش دارایی بنگاه‌ها به سرعت بالا رفت و به منبع حیاتی معاملات مالی شرکت‌ها بدل شد. بانک‌ها به دنبال محل مصرفی برای سرمایه‌ها در توسعه‌ی مستغلات بودند. در مقابل، شرکت‌ها از دارایی‌های ملکی‌شان به عنوان وثیقه برای سوداگری در بازار سهام استفاده می‌کردند، اقداماتی که دو برابر شدن قیمت زمین و رشد 180درصدی شاخص سهام نیکی ژاپن را در پی داشت.
«در ماه مه 1989 دولت سیاست‌های پولی‌اش را سخت‌تر کرد تا از افزایش قیمت املاک، خصوصاً زمین، جلوگیری کند. با این حال، نرخ‌های بالاتر بهره قیمت سهام را به مارپیچی نزولی فرو برد.» (سفارت ژاپن در سنگاپور، منبع آن‌لاین). رکودِ پس از حباب تا انتهای نیمه‌ی دوم دهه‌ی 1990 ادامه داشت. خصلت اقتصاد حبابی به‌وسیله‌ی دو نشانه قابل نمایش است. نمودار 1 روند تاریخی تولید ناخالص داخلی (GDPP) را نمایش می‌دهد. آن‌گونه که نمودار 1 نشان می‌دهد، طی دهه‌ی 1980، تولید ناخالص داخلی به شدت افزایش یافت، اما از 19922 رشد تولید ناخالص داخلی متوقف شد. نمودار 2 تغییرات در قیمت زمین را نمایش داده، و به‌وضوح فرایندِ شکل‌گیری و ترکیدن حباب اقتصادی را نشان می‌دهد.
mgraph1
mgraph2
در خلال دهه‌ی 1980 در ژاپن صنایع ثانوی، شامل استخراج معدن، ساختمان و بخش تولید، بر اقتصاد تسلط داشتند. بنابراین شمار زیادی کارگر ناماهر لازم بود. نمودار سه این روند را در تعداد افراد شاغل در بخش تولید نمایش می‌دهد. تا 1990، هنگامی که این روند به روندی نزولی بدل شد، شمارِ افراد شاغل در صنایع تولیدی مستمراً کاهش یافت. صنایع تولیدیِ دهه‌ی 1980 صنایعی کاربر توصیف می‌شدند، در حالی که بخش فناوری اطلاعاتIT  در دهه‌ی 1990 را می‌توان تکنولوژی‌بر تعریف کرد. این ویژگی بخش صنایع تولیدی در ژاپن در جذب کارگران ناماهر از سایر کشورها تعیین‌کننده به‌نظر می‌رسد.
mgraph3
 باید یادآوری کرد که ژاپن دارای جامعه‌ای سالخورده است. سقوط شدید نرخ تولد به این گرایش دامن زده است. نمودار چهار این روند را از طریق ارائه‌ی سن واقعی و پیش‌بینی‌شده‌ی جمعیت از 1950 ترسیم می‌کند. این جامعه‌ی سالخورده، به علت کمبود نیروی کار در دسترس و تحمیل تقاضای فزاینده بر برنامه‌ی بازنشستگی، مشکلاتی جدی‌ برای رشد اقتصادی ایجاد می‌کند. آن‌گونه که در نمودار 5 نمایش داده شده، تأثیرات مخرب این امر در سن شاغلان بخش تولیدی ژاپن قابل مشاهده است.
mgraph4
mgraph5
جمعیت در سن کار (افراد بین 16 تا 24 سال) تا میانه‌ی دهه‌ی 1990 رو به افزایش بود، اما پس از آن شروع به کاهش کرد. بر اساس پیش‌بینی‌ها، این کاهش تا سال 2050 نیز به شدت ادامه می‌یابد. از این گذشته، با وجود جهش جمعیتی در دهه‌ی 1970، نرخ تولد از دهه‌ی 1980 کاهش یافته است. بر اساس پیش‌بینی‌ها، کاهش نرخ تولد ادامه خواهد داشت. هم‌زمان، جمعیت رو به سالخوردگی از دهه‌ی 1950 افزایش یافته و تا سال 2020 که این روند تثبیت می‌شود ادامه می‌یابد.
جامعه‌ی سالخورده که در نمودار چهار و افزایش میانگین سنی شاغلان که در نمودار پنج نمایش داده شده به‌روشنی ضرورت ژاپن در یافتن نیروی کار جوان و سرزنده را برای رشد و توسعه‌اش نمایان می‌کند.

 تغییرات جمعیتیِ ایران

تغییرات جمعیتی در ایران پس از انقلاب چشمگیر بود. در 1979، جمعیت کشور 35 میلیون نفر بود، اما به‌سرعت افزایش یافت و در 1996 به 65 میلیون نفر رسید. بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در 1996 (مرکز آمار ایران  1997)، میانگین سنی جمعیت 5/17 سال بود، که نشان می‌دهد جمعیت تا چه حد جوان بود. علاوه بر این، اقتصاد که قبلاً اساساً روستایی و کشاورزی بود به اقتصاد شهری تغییر شکل پیدا کرد. در نتیجه، فرصت‌های شغلی در بخش کشاورزی کاهش یافت و شغل‌های بسیار زیادی باید در سایر بخش‌ها ایجاد می‌شد.
این وضعیت اقتصادی هم‌زمان با رشد اقتصادی در ژاپن و وجودِ توافق‌نامه‌ی مشترک میان ایران و ژاپن در خصوص لغو روادید، توجه جوانان ایرانی را به پرواز به ژاپن جلب کرد. هدف آن‌ها اشتغال به عنوان نیروی کار ناماهر بود که برای رشد و توسعه‌ی اقتصاد ژاپن ضرورت داشت. نمودار شش شمار ایرانیانی را که بین سال‌های 1985 تا 2003 به ژاپن آمدند نمایش می‌دهد.
mgraph6
آن‌گونه که نمودار شش نشان می‌دهد تعداد افراد ورودی به ژاپن در 1991 با 42.127 نفر به اوج خود رسید و پس از آن به‌سرعت کاهش یافت. این کاهش به علت لغو یک‌جانبه‌ی توافق‌نامه‌ی لغو روادید از سوی دولت ژاپن بود که به کاهش شمار ایرانیان ورودی به ژاپن تا حدود 3000 نفر از سال 1992 انجامید.
نمودار شش ده‌ها هزار ورودی را نمایش می‌دهد، که با اطلاعات نمودار هفت در تضاد است، اطلاعاتی که نشان می‌دهد شمار ایرانیان ثبت‌نام شده در شهرداری‌های ژاپن بین سال‌های 1987 و 2003 در مقایسه با ورودی‌های آن سال بسیار کم‌تر است. این شکاف حاکی از آن است که ایرانی‌ها یا نمی‌دانستند که باید در دفاتر شهرداری شهر محل سکونت‌شان ثبت‌نام کنند، و یا به علت وضعیت غیرقانونی اقامت‌شان از این کار هراس داشتند. هجده نفر از مصاحبه‌شوندگان به ما گفتند که تقریباً در سراسر نخستین سال کار در ژاپن نه می‌دانستند و نه به آنان گفته شده بود که باید ثبت نام کنند. آن‌ها اعلام کردند که تا هنگامی که باید به اداره‌ی مالیات می‌رفتند از روند ثبت‌نام آگاهی نداشتند. با این حال، ایرانی‌ها به‌زودی به این موضوع مهم پی بردند و پس از آن شمار افراد ثبت‌نام شده افزایش یافت، هرچند همچنان از تعداد افراد ورودی بسیار کم‌تر بود.
mgraph7
در سال‌های اخیر، تعداد افراد ثبت‌نام شده و مقیم، چه قانونی و چه غیرقانونی، تا حد زیادی یکسان است، که نشان‌ می‌دهد اکنون تقریباً تمامی افراد مقیم ثبت‌نام شده‌اند. تنها تعداد کمی از افرادی که پاسپورت ندارد ثبت‌نام نکرده‌اند و فاقد کارت ثبت‌نام افراد خارجی هستند.

مهاجرت ایرانیان به ژاپن

مصاحبه‌شوندگان

این پژوهش تا اندازه‌ای بر اساس داده‌هایی از بانک اطلاعاتی‌ای استوار است که از داده‌های منتشر شده‌ی نهادهای ژاپنی ایجاد شده است، به علاوه‌ی اطلاعاتی که ما توانستیم از طریق گفتگوهای متمرکز با خود مصاحبه‌شوندگان جمع‌آوری کنیم. نمونه‌های ما شامل 60 نفر می‌شدند: 52 مرد و 8 زن. با چهار کودک نیز مصاحبه شد: 2 نفر از آن‌ها هنگامی که شش و دو ساله بودند به همراه والدین‌شان به ژاپن آمده‌، و اکنون به‌ترتیب 18 و 14 ساله‌اند. دو کودک دیگر در ژاپن متولد شده‌اند، یک کودک 12 ساله و دیگری 6 ساله. میانگین سنی مصاحبه‌شوندگان در زمان ورود به ژاپن 26، و در زمان انجام مصاحبه 38 سال بود، که نشان می‌دهد اصولاً این مردان جوان بودند که با هدف به دست آوردن شغل پردرآمد به ژاپن می‌آمدند. به منظور حفظ ناشناس ماندن مصاحبه‌شوندگان، در تحلیل زیر نامی از آن‌ها برده نشده و به جای آن از اعداد استفاده شده است.

مهاجرت به ژاپن: ورود و اسکان

 تمامی مصاحبه‌شوندگان به ما گفتند که تا اولین باری که درباره‌ي این «فرصت طلایی» به گفته‌ی یکی از آن‌ها، شنیدند نه هیچ برنامه‌ای برای رفتن به ژاپن داشتند و نه هیچ تصوری. شماره‌ی 6 به ما گفت که هیچ اطلاعاتی درباره‌ي ژاپن نداشت و شماری از آن‌ها اظهار کردند که اطلاعات‌شان درباره‌ی ژاپن محدود بود به شخصیت تلویزیونی اوشین، سریالی که در سال‌های پس از انقلاب دو بار از تلویزیون ایران پخش شده بود. بعضی از آن‌ها با دیگر فیلم‌های سینمایی و کارگردان‌های ژاپنی مانند کوروساوا و اوزو آشنایی داشتند.
گفتگوی شفاهی و اشتیاق ایرانیان به ارتباط از طریق تماس شخصی، خبرها در مورد «فرصت طلایی» را چنان سریع پخش کرد که هزاران نفر از جوانان و افراد بیکار روانه‌ی ژاپن شدند، حتا اگر به زحمت چیزی درباره‌ی آن‌جا و آینده‌ی پیش رو می‌دانستند.
به علت توافق دوجانبه‌ی لغو روادید، که در سال‌های پیش از انقلاب امضا شده بود، ایرانی‌ها برای ورود به ژاپن نیاز به ویزا نداشتند. این امر، در کنار پیشرفت وسایل حمل‌ونقل، سفر به ژاپن را تسهیل کرده بود. هجوم برای خرید بلیت‌های ارزان دارای یارانه‌ که شرکت هواپیمایی ایران ارائه می‌داد به قدری چشمگیر بود که ژاپن تایمز مقاله‌ای درباره‌ی آن منتشر کرد که در آن، این اتفاق «پرواز به سوی شادی و موفقیت اقتصادی» توصیف شده بود (Japan Times 1991b). به‌جز یک نفر، تمامی مصاحبه‌شوندگان به‌طور قانونی و با ویزای سه‌ماهه‌ای که به هنگام ورود در فرودگاه ناریتا به آنان داده می‌شد وارد ژاپن شده بودند. آن یک نفر با پاسپورت جعلی‌یی که در اندونزی خریده بود وارد شده است. او به علت انجام ندادن خدمت دوساله‌ی نظام وظیفه به‌طور غیرقانونی از ایران خارج شده بود. این فرد مدعی بود سفرش به ژاپن شامل عزیمت قاچاقی به ترکیه، و از آن‌جا به اندونزی بوده است. تمامی مصاحبه‌شوندگان دیگر خدمت نظام وظیفه‌شان را به پایان رسانده‌اند.
ادعاهایی وجود داشته مبنی بر این که بسیاری از ایرانیان از طریق آذربایجان و روسیه، و سفر به کشتی از بندرِولادی‌ووستوک به بنادر ژاپن، به کشور وارد شده‌اند (Kunitsyn 19988). جدا از مصاحبه‌شوندگان، افرادی را ملاقات  کردیم که با پاسپورت‌های جعلی‌ تهیه شده در کشورهای جنوب شرق آسیا به ژاپن آمده بودند. داستان‌های زیادی هست از چنين اعمالی و پیامدهای آن، نظیر حبس در مالزی و سایر کشورها. به هر حال، این موضوع فراتر از پژوهش ماست، هرچند نیازمند تحقیقی دقیق است.

تحصیلات

 نمودار 8 میزان تحصیلات مصاحبه‌شوندگان را نشان می‌دهد. در این نمودار دبیرستان به کسانی اشاره دارد که در حدود دبیرستان تحصیل کرده‌اند و دیپلم به کسانی که دبیرستان را به پایان رسانده و دیپلمِ خود را دریافت کرده‌اند.
mgraph8
مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 20 دوران تحصیل چهار ساله‌اش در دانشگاهی معتبر را به اتمام رسانده و پیش از آمدن به ژاپن خلبان پروازهای تجاری بود. افرادی که مدرک کاردانی از آموزشکده‌های ایران داشتند یا از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند گفتند که تحصیلات‌شان به آن‌ها کمک کرد تا پس از چند سال کار به عنوان کارگر ساده، شغل‌های بهتری بیابند.
وضعیت نداشتن ویزا نسل مهاجران ایرانی را تهدید می‌کند. شماره‌ی 22، که اکنون 18 سال دارد و از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده مطمئن نیست که سال آینده بتواند وارد دانشگاه شود چرا که فاقد ویزا است.

زبان و مذهب

تمامی مصاحبه‌شوندگان گفتند که هنگام رسیدن به ژاپن به هیچ عنوان زبان ژاپنی نمی‌دانستند. هیچ‌یک از آن‌ها پیش از آمدن یا بعد از ورود به ژاپن آموزش زبان ژاپنی ندیده است. با این حال، اکثر آن‌ها پس از سال‌ها زندگی و کار در کشور می‌توانند به‌خوبی به زبان ژاپنی صحبت کنند، اگرچه بسیاری از آن‌ها همچنان در خواندن و نوشتن به ژاپنی ناتوانند. شماره‌ی 4، 6، 19 و 21 موفق به کسب مدرک حرفه‌ای در زبان ژاپنی شدند، که بالاترین مدرک در ژاپن است. مشاهده کردیم که مصاحبه‌شوندگانِ زن که مشغول به کار نشده بودند کمی قادر به صحبت به ژاپنی بودند، چرا که تماس‌شان با مردم ژاپن محدود بود.
اغلب مصاحبه‌شوندگان زبان ژاپنی را طی دوره‌ی طولانی و سختی از زندگی در ژاپن فراگرفتند: به گفته‌ی شماره‌ی 34، «با گوش دادن به افرادی که در قطارها، فروشگاه‌ها و غیره با یکدیگر صحبت می‌کردند». 2 زن و 15 مرد از میان مصاحبه‌شوندگان از برخی کلاس‌های رایگان در دفاتر شهرداری نزدیک منزل‌شان بهره برده و از این راه دوستان خوبی از میان معلم‌ها و همکلاسانی از سایر کشورها یافتند. شماره‌ی 11، 34، 42، 54 و 57 برای شرکت در مسابقات مکالمه برنده‌ی جایزه شدند، و دو نفر از آن‌ها وارد مراحل بالاتر شده و جوایز قابل توجه دیگری برده‌اند. با این وجود اکثر آن‌ها تنها با صحبت در محیط کار به زبان مسلط شده و در نتیجه اخبار تلویزیون را دشوار یافته‌اند. قابل توجه و طبیعی است که، برخی لهجه‌ی منطقه‌ی محل اقامت‌شان را گرفتند که معمولاً متفاوت با لهجه‌ای است که در توکیو ــ ژاپنی «معیار» در آموزش مدارس ــ به آن صحبت می‌شود.
هیچ‌یک از مصاحبه‌شوندگان در ژاپن هیچ مشکلی در امور مذهبی را از خود نشان ندادند. تعدادی از مصاحبه‌شوندگان ما پیش از آمدن به ژاپن نماز می‌خواندند و همچنان می‌خوانند. این موضوعی قابل توجه است چرا که به تفاوت در ارتباط ایرانیان مهاجر به ژاپن با مذهب و سایر پژوهش‌ها در مورد مهاجرت ایرانیان اشاره دارد. مصاحبه‌شوندگان گفتند که پس از چند ماه سازگاری، غذاهای ژاپنی را لذیذ یافته‌اند و تمام آن‌ها به‌جز یکی از زنان از فراوانی و تنوع غذایی در ژاپن تقدیر کردند. تقریباً تمام ایرانیانی که ما در حین این پژوهش ملاقات کردیم گفتند که به ناشی  ــ گلابی ژاپنی ــ علاقمندند که به طعم گلابی ایرانی بسیار نزدیک است، اگرچه شکلش متفاوت است.  با این حال، تقریباً تمام آن‌ها به‌طور کلی از طعم و قیمت میوه‌ها شکایت داشتند و فکر می‌کردند این علت اصلی کمبود میزان کافی میوه و ویتامین در رژیم غذایی آن‌هاست.

جست‌وجو برای شغل

ورود به ژاپن به معنی دستیابی به معدن طلا نیست. پس از خروج از کشور خود و رسیدن به مقصد در مقام یک فرد بیگانه، باید شغلی پیدا کرد. مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 18 گفت که هنگام فرود در فرودگاه ناریتا، شماری از ایرانی‌ها به او نزدیک شده و گفتند که می‌توانند برای او کار پیدا کنند. او نخستین شغلش را از این طریق به‌دست آورد. وی باید مقدار کمی از دستمزدش را که «شارژ» خوانده می‌شد به آن‌ها می‌پرداخت.
اما از آن‌جا که تعداد کمی دلال برای یافتن شغل وجود داشت، خود مصاحبه‌شوندگان از طریق مراجعه‌ی حضوری، دوستان، بستگان یا دوستانِ باواسطه مشغول به کار شدند. رایج‌تر از همه این بود که بستگان یا دوستانی که از ابتدا به آن‌ها در مورد امکان استخدام در ژاپن اطلاع داده بودند هنگام رسیدن به ژاپن برای آن‌ها شغل پیدا كردند. به‌نظر می‌رسد که این امر بازتاب سنت فرهنگی ایرانی‌ها در خارج از کشور، و به‌طور کلی اجتماعات مهاجر باشد (Pourmehdi  2001)
 هنگام خروج از فرودگاه ناریتا با پسرعمویم تماس گرفتم که در شهرِ آشیکاگا بود. او به من گفت که چه‌طور به  آن‌جا بروم و در همان کارخانه‌ای که او کار می‌کرد، یک کارخانه‌ی تولید پلاستیک، مشغول به کار شوم.

مشاغل

 بسیار بعید است که بتوان شغل‌هایی را که ایرانی‌ها مشغول به آن بودند در یک گروه طبقه‌بندی کرد. با این حال، به‌سادگی می‌توان دید که تمامی آن‌ها معمولاً در مشاغل معروف به «3K» استخدام می‌شدند. «3K» مخفف سه اصطلاح ژاپنی است: kiken  (خطرناک)، kitsui (فرساینده، جسماً دشوار)، و kitanai (کثیف) (Sugimoto 19977). اکثر  این شغل‌ها در هوای آزاد، و در تابستان بسیار گرم و مرطوب و در زمستان سرد انجام مي‌شود. تقریباً تمام کارگران در محل کارشان از گرد و غبار رنج می‌بردند. بسیاری گفتند که به علت قرار داشتن در معرض تینر و سایر مواد شیمیایی در محل کار، به آسم مبتلا شده‌اند. آن‌ها همچنین از بوی «بد» موادی که با آن کار می‌کردند، نظیر چسب و کود شیمیایی، در عذاب بوده‌اند.
نمودار 9 پراکندگی ایرانیان را در استان‌های مختلف نشان می‌دهد. این پراکندگی در استان‌هایی نظیر گونما،توچیگی، سایتاما، و چیبا با توجه به وجود شرکت‌های کوچک و متوسط (SMEss) در آن استان‌ها قابل درک است.  شرکت‌های بزرگ نیازمند کارگرانی با وضعیت اقامت قانونی بودند، در حالی که ایرانی‌ها فاقد ویزا بودند و بنابراین نمی‌توانستند برای آن‌ها کار کنند. ما در مورد یک کارخانه‌‌ی بزرگ در استانِ گونما شنیدیم که برای کار در طول  هفته کارگران برزیلی را به کار می‌گرفت که دارای ویزا بودند. با این حال، این شرکت موفق شده بود به‌طریقی ایرانی‌ها و سایر خارجی‌هایی را که فاقد ویزا بودند، مانند افرادی از سریلانکا و بنگلادش،  تنها برای کار در روزهای یکشنبه استخدام کند.
mgraph9
 مصاحبه‌ها مشخص کرد که مصاحبه‌شوندگان طی نخستین سال اقامت‌شان از کاری به کار دیگر می‌رفتند، اما به محض آن‌که شغلی «مناسب» می‌یافتند سال‌های زیادی بدون جابه‌جا شدن در آن‌جا مشغول به کار می‌شدند. این امر در نمودار 10، که مبتنی بر داده‌های بانک اطلاعاتی ماست ترسیم شده است.
mgraph10
نمودار 10 آن‌چه را که در مصاحبه‌های‌مان به آن رسیدیم تأیید می‌کند: جابه‌جایی گسترده‌ی کارگران ایرانی در ابتدای کار، به علت تلاش‌های زودهنگام آن‌ها در یافتن کار در مناطقی غیر از محل سکونت‌شان بود که، به گفته‌ی مصاحبه‌شوندگان، می‌توانست به از دست دادن شغل‌شان بینجامد. آنان هنگامی که بیکار می‌شدند، به شغل دیگری می‌رفتند، که ممکن بود در منطقه‌ی دیگری باشد و تا زمانی که معمولاً از طریق مراجعه‌ی حضوری کار دیگری پیدا کنند هیچ راهی غیر از رفتن به مکانی که دوستی در آن‌جا زندگی و کار می‌کرد نداشتند. تمامی مصاحبه‌شوندگان این سناریو را تأیید کردند، چرا که اکثر آن‌ها همین ماجرا را تجربه کرده و یا درباره‌ي دیگرانی آگاه بودند که این تجربه را داشتند. با این حال، مقایسه‌ی نمودارهای 2002 و 2003 مشخص می‌کند که اکنون پراکندگی تثبیت‌شده‌ای از افراد در استان‌های مختلف وجود دارد، که نشان‌دهنده‌ی این است که آن‌ها در سال‌های اخیر استقرار یافته‌اند. به گفته‌ی مصاحبه‌شوندگان، یکی از دلایل مستقر شدن آنان این است که توانسته‌اند رابطه‌ی خوبی با شرکتی که در آن کار می‌کنند ایجاد کرده و با محیط فعلی تطبیق یافته‌اند و قصد ندارند وضعیت فعلی‌شان را با جابه‌جا شدن به خطر بیندازند.

آموزش

 به غیر از آن مصاحبه‌شوندگانی که در دانشگاه‌ها و آموزشکده‌های ایران تحصیل کرده و 18 نفری که دیپلم‌شان را از هنرستان‌های فنی ایران گرفته بودند، هیچ‌یک از آن‌ها پیش از آمدن به ژاپن هیچ آموزشی ندیده بودند که در روند جست‌وجوی کار در ژاپن قابل استفاده باشد، عموماً ازین‌رو که در ژاپن هیچ سازمانی نبود که به آن‌ها آموزش دهد و آن‌ها زمان کافی هم برای این کار نداشتند. در پاسخ به پرسش ما مبنی بر این که چرا هیچ آموزشی ندیده‌اند شماره‌های 5،17، 26، 45،47 و 54 اظهار کردند که وقتی برای آموزش نداشته‌اند، آن‌ها همچنین تصور نمی‌کردند که چنین دوره‌ی طولانی‌ای در ژاپن ‌بمانند. پاسخ مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 15 نمونه‌ی بارز پاسخ‌هایی است که ما گرفتیم:
 هرسال فکر می‌کردم سال بعد برمی‌گردم، حالا 12 سال گذشته و من هنوز با این وضعیت اینجا هستم، بدون هیچ برنامه‌ای برای آینده. (مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 15)
کارگران ایرانی در اغلب موارد در درازمدت از طریق انجام وظایف‌شان در محل کار به آن مسلط شدند. اکنون شرکت‌هایی که در آن کار می‌کنند به آن‌ها اعتماد دارند و به‌گفته‌ی یکی از کارخانه‌داران ژاپنی هنگامی که در مورد پرسنل ایرانی او صحبت می‌کردیم، «بدون آن‌ها به مشکل برمی‌خورند».

شرایط زندگی

مسکن

اغلب ایرانی‌ها به‌صورت فردی یا دسته‌جمعی در خانه‌های گروهی سکونت دارند، خانه‌هایی که شرکت‌شان آن را تأمین کرده است. آن‌ها به‌ندرت با افرادی از ملیت‌های دیگر زندگی می‌کنند. تقریباً تمام مصاحبه‌شوندگان حداقل در سال‌های نخست پس از رسیدن به ژاپن با سایر ایرانی‌ها در خانه‌های مشترک زندگی کرده‌اند، اما بعدها موفق به اجاره‌ی خانه‌های شخصی شده‌اند، اگرچه بسیاری از آنان همچنان در خانه‌های پرسنلی زندگی می‌کنند. شماره‌ی 43 به ما گفت: «این خانه‌ها معمولا به شرکت خیلی نزدیک بود، و به همین دلیل، اکثر آن‌ها از مناطق مسکونی فاصله‌ی زیادی داشت، این به مشکلات ارتباط با ژاپنی‌ها اضافه می‌کرد». شرکت‌هایی که این خانه‌ها را تأمین می‌کنند اجاره‌ی کمی بابت آن‌ها می‌گیرند. با این حال، شماره‌ی 11 گفت که «چنان خانه‌هایی واقعاً قابل سکونت نبود»
 در ژاپن اساساً دو نوع خانه وجود دارد: خانه‌های ساخته شده از بتون و مصالح جدید- که «ساختمان» خوانده می‌شوند- و خانه‌های قدیمی ساخته شده از چوب و مصالح سنتی. تقریباً تمام کارگران مهاجری که با آن‌ها مصاحبه شد در خانه‌های چوبی زندگی می‌کردند که در زمستان‌ها بسیار سرد و در تابستان‌ها گرم و مرطوب است. برای مهاجری که بیش از زمان مجاز در کشور اقامت داشته اجاره‌ی یک ساختمان جدید اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است. شماره‌ی 18 گفت: «موقع اجاره‌ی خانه تبعیض زیادی وجود داشت، وابسته به این بود که اهل کدام کشور باشید». با این حال، در اکثر موارد ضامن مهاجران می‌شدند و آن‌ها می‌توانستند خانه‌های قدیمی را اجاره کنند.
زندگی در تنهایی، همراه با کار در ساعات طولانی و نامعمول، مانند کار کردن در شب، بر برخی از مصاحبه‌شوندگان تأثیر منفی گذاشته است. شماره‌ی 27 گفت که به نوعی اختلالِ اضطراب مبتلا شده بود و روانپزشک‌اش به او توصیه کرده بود هرچه سریع‌تر به ایران بازگردد، تلاش کند با دیگران ارتباط برقرار و در صورت امکان ازدواج کند. شماره‌ی 33، که دچار افسردگی شده و دارو مصرف کرده بود، گفت: «کار کردن در شب هیچ زمانی برای ارتباط با دیگران باقی نمی‌گذاشت، و افسردگی و سایر اختلالات روانی به همراه می‌آورد». وی به‌مدت هشت سال شب‌ها در یک کارخانه‌ی تولید پلاستیک در شهرِ آشی‌کاگا کار می‌کرد. او از هشت صبح تا هشت شب  کار می‌کرد. بازگشت به خانه، استحمام و خوابیدن یک ساعت زمان می‌برد. او معمولاً در حدود هفت ساعت می‌خوابید، که تنها سه ساعت زمان دیگر تا برگشت به محل کار برایش باقی می‌گذاشت. او دریافت که در این سه ساعت  اکثر مردم مشغول کارند، و در نتیجه نمی‌توانست با سایرین ارتباط برقرار کند. او معتقد است: «این دلیل افسرده شدن من بود».
برخی از مصاحبه‌شوندگان، آن‌گونه که در جدول A-1 قابل مشاهده است، متأهل‌ بودند و با همسر و فرزندان‌شان زندگی می‌کردند، در حین انجام این پژوهش، ماجراهای زیادی در مورد انتظارات و هراس‌ها، نتایج مثبت و منفی چنین ازدواج‌هایی شنیدیم. ازدواج میان مهاجران و زنان ژاپنی موضوع بسیار مهمی است که نیازمند بررسی دقیق است، اما فراتر از حوزه‌ی پژوهش حاضر است.

کمونته

 به‌نظر نمی‌رسد که ایرانیان در ژاپن اجتماعی سازمان‌یافته یا حتا نیمه‌سازمان‌یافته داشته باشند؛ در عوض هرکدام‌شان شبکه‌ی روابط محلی خود را سامان می‌دهد: دوستانی از کارهای پیشین‌شان، افرادی که یکدیگر را از ایران می‌شناختند، یا دوستان و خویشاوندان. ایرانیان در ژاپن از فقدان درک اجتماعی رنج می‌بردند. ما گلایه‌های زیادی درباره‌ي خونسردی جامعه‌ی ژاپن ثبت کردیم، که مصاحبه‌شوندگان ما آن را بسیار دردناک می‌دانستند.

حوادث، مخاطرات و بیماری‌ها

 اکثر کارگاه‌های کوچک ژاپنی که مهاجران در آن‌ها مشغول به کار بودند حداقل‌های استانداردهای ایمنی را رعایت نمی‌کردند. ماشین‌آلات و ابزارهای آن‌ها قدیمی و فضای کارگاه‌ها، برخلاف انتظار اولیه‌ی ما، به‌شدت کثیف است. نور کافی یا تهویه‌ی هوا وجود ندارد، و در بسیاری از موارد کار در فضای باز انجام می‌شود. چینش ماشین‌آلات و سایر مواد اولیه عموماً بهینه به‌نظر نمی‌رسد، و معمولاً و به‌سادگی می‌توان اشیای خطرناک را روی زمین یا در راهروها مشاهده کرد.
به‌نظر می‌رسد چنین عواملی سبب بسیاری از حوادث محل کار شده باشد. شماره‌ی 3 دو انگشت دست راستش را زمانی که در یک کارگاه ابزارسازی کار می‌کرد از دست داد. او 12 سال در آن‌جا کار می‌کرد و هنگامی که این حادثه اتفاق افتاد، shacho (مالک شرکت) به پلیس اطلاع داد، و دستگیر شد، به گفته‌ی او:
در حین بازداشت در اداره‌ی پلیس مجبور بودم خودم پانسمان دستم را عوض کنم. این همان زمانی بود که نیاز به همدردی داشتم، و در مقابل با سختی‌های زیادی روبرو می‌شدم. (مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 3)
او عاقبت با دوست‌دختر ژاپنی‌اش ازدواج کرد که باعث شد از بازداشت پلیس آزاد شود.
جراحت‌های بسیار بیش‌تری را می‌توان ذکر کرد. شماره‌ی پنج به ما اطلاع داد که به‌مدت هشت سال تمام روزهای هفته به‌جز یکشنبه‌ها از ساعت هشت صبح تا 11 شب کار می‌کرده، و اکنون از کمردرد رنج می‌برد. او در پاسخ به این سوال که «چرا تا این حد کار می‌کنی؟» گفت: «من دو فرزند دارم و باید کار کنم و تامین‌شان کنم. دستمزدم خیلی کم است، پس باید بیشتر کار کنم.» شماره‌ی 9، بنا به تشخیص پزشک‌اش، مبتلا به گونه‌ی بسیار نادری از سرطان شده است. او معتقد است به علت قرار داشتن در معرض مواد شیمیایی‌یی که در کارخانه‌ی نساجی استفاده می‌شود دچار این بیماری شده، کارخانه‌ای که هفت سال در آن کار می‌کرد (این مصاحبه‌شونده پس از چاپ این مقاله برای درمان به ایران بازگشت و چون دیر شده بود، در ایران درگذشت). شماره‌ی 20 دستانش را به ما نشان داد و تفاوت واضحی بین دو ساعدِ او قابل مشاهده بود. ساعدِ دست راستش به طرز نامعمولی بزرگ‌تر از ساعدِ چپ بود. او مجبور بود دست راستش را صدها بار در روز با الگوی ثابتی حرکت بدهد تا نوعی رنگ‌آمیزی کند و این حرکت نامعمول باعث ناهمگونی مفاصلش شده بود. آرنج چپ شماره‌ی 56 هنگامی که در مقابل یک بالابر بدون پوشش ایمنی کار می‌کرد آسیب جدی دیده بود.
کار بیش از حد و وظایف دشوار دو علت دیگر حوادث هستند. شماره‌ی 51 از جراحت در زانوی چپش رنج می‌برد. پزشکی ژاپنی به او کمک کرد تا از بیمه‌ی کاری ژاپن غرامت بگیرد، اما زانوی او نمی‌تواند کاملاً بهبود یابد. او ادعا می‌کند این جراحت به علت حادثه‌ای در محل کارش بوده:
 ساعت 10 شب بود و من از ساعت هفت صبح کار می‌کردم. رییسم از من خواست از نردبان بالا بروم و بسته‌های سنگین را پایین بیاورم. به رییس گفتم که خسته‌ام، اما هربار که یک بسته می‌آوردم، او می‌گفت بسته‌ی بعدی آخرین بسته است. او هیچ توجهی به شکایت‌های من نمی‌کرد و فقط به من می‌گفت «تنبل». یادم می‌آید که بسته‌ای را بلند کردم و وقتی روی نردبان رفتم زانوهایم دیگر توان نداشت و به پایین افتادم. (مصاحبه‌شونده‌ی شماره‌ی 51)
بسیاری از مهاجران بیمار می‌شوند و بیماری‌شان مستقیم یا غیرمستقیم به شغل‌شان مربوط است. آن‌ها در معرض مواد شیمیایی سمی مانند تینر قرار دارند. برخی به علت کار با فایبرگلاس مبتلا به بیماری‌های ریوی شده‌اند. در حالی که اکثر مهاجران هنگامی که در ژاپن هستند از بیماری‌شان مطلع می‌شوند، افرادی را مي‌شناسيم که پیش از آن که دریابند مبتلا به بیماری خطرناکی هستند به ایران بازگشتند. پزشکی ژاپنی که به فارسی صحبت می‌کند با ذکر نام و مشخصات به ما گفت که «بيماري را می‌شناختیم که به خاطر نوع نادری از سرطان روده مرد.»

بیمارستان ابتکاری و پذیرای مهاجران

مهاجرانِ بدون ویزا دریافتند که غیرقانونی هستند؛ بنابراین، هیچ بیمه‌ی سلامتی ندارند. این امر مهاجران را از مراجعه به پزشک بازمی‌داشت و متعاقباً بیماری‌های جدی‌ و جراحات‌شان را درمان‌نشده باقی می‌گذاشتند.
به‌منظور کمک به مهاجرانی که این مشکل را داشتند، بیمارستانی در شهر یوکوهاما صندوق خصوصی‌یی برای  خارجی‌هایی راه‌اندازی کرده که بیماران می‌توانستند از آن به عنوان بیمه‌ی خصوصی استفاده کنند. هر مهاجری 2000 ین در ماه می‌پرداخت که او را مجاز می‌کرد تنها 30 درصد از هزینه‌ی واقعی معاینات درمانی را پرداخت کند. در سال 1991 در شهر یوکوهاما حداقل پرداخت ماهانه برای بیمه‌ی سلامت عمومی برای افراد مجرد 20800 ین بود،  که نشان می‌دهد پیشنهاد این بیمارستان عادلانه بود.
موانع زبانی نیز در عدم مراجعه‌ی مهاجران غیرقانونی به پزشک نقش داشت. برای آن‌ها دشوار بود که با پزشک به زبانی غیر از زبان مادری‌شان در مورد بیماری‌هایشان صحبت کنند. در بیمارستان خاصی در یوکوهاما، تقریاً تمام پزشک‌ها با یک زبان خارجی مانند فارسی، کره‌ای، اسپانیایی، تاگالوگ و انگلیسی آشنایی دارند. این امر، در کنار رفتار دوستانه‌ی بیمارستان و پزشکان، عامل جذابیت مهمی برای مهاجران بود. بیماری از فیلیپین که از راه دوری آمده بود(استان چیبا) به ما گفت که عمدتاً به آن‌جا مراجعه می‌کرد چرا که می‌توانست «پیش دکتری برود که زبان تاگالوگ را بفهمد.» نمودار 11 تعداد بیمارانی را نمایش می‌دهد که در صندوق خصوصی این بیمارستان، که به عنوان یک صندوق بیمه‌ی خصوصی و کوچک کاربرد داشت سهیم بودند.
mgraph11
 این بیمارستان اطلاعاتی درباره‌ی ملیت‌های مختلف بیماران و بیماری‌های رایج آن‌ها گردآوری کرد. یکی از پزشکان در این بیمارستان بیماری‌های پوستی، آسم، و زخم معده را به عنوان رایج‌ترین بیماری ایرانیان ذکر می‌کند(Minatomochi  Medical Center 2002). این بیمارستان و صندوق بیمه‌اش همچنین خدمات مشاوره و/یا توصیه برای مهاجرانی ارائه می‌کند که نیازمند صحبت در مورد مشکلاتِ خود با پزشک‌ها یا کارکنان صندوق هستند. براساس خبرنامه‌ی این صندوق مهم‌ترین مشکلات مهاجران این موارد است:
  1. بعضی از دلال‌ها حقوق‌شان را پرداخت نمی‌کنند. این دلال‌ها از وضعیت غیرقانونی مهاجران و در نتیجه شرایط محافظت‌ناشده و ضعیف بدون ویزا بودن آن‌ها سود می‌برند.
  2. برخی کارفرمایان پرداخت هزینه‌های درمانی کارگران مهاجر را تا پیش از بهبودی کامل از حوادث صنعتی متوقف می‌کنند. برخی از کارفرمایان نمی‌دانند که نظام جبران مخاطرات کاری حتی در مورد مهاجران غیرقانونی اعمال می‌شود.
  3. موضوعات مربوط به بهداشت ـ برای مثال، هزینه‌ی بالای معالجات پزشکی. به علت وضعیت غیرقانونی اقامت‌شان می‌ترسند که اگر در مورد آن‌ها به پلیس یا اداره‌ی مهاجرت گزارش شود به کشورشان بازگردانده شوند.

 تصمیم بزرگ

 درحالی که «برگشتن» بزرگ‌ترین امید مهاجران ایرانی به‌نظر می‌رسد، آن‌ها بحث جدی در مورد امکان آن را دشوار می‌یابند. هربار که یکدیگر را می‌بینند نخستین سؤال این است «تو که هنوز اینجایی، کی برمی‌گردی؟» و پاسخ این است: «خودت چی؟» انگار که انتظار دارند که دیگران برای آن‌ها صحبت کنند.
دلایل زیادی برای عدم بازگشت به ما داده شد. برخی از وضعیت اقتصادی که از زمان آمدن آن‌ها به ژاپن تغییری نکرده صحبت کردند. به‌علاوه، آن‌ها مطمئن نیستند بتوانند کار مناسبی در ایران بیابند. افرادی که صاحب فرزند هستند، خواه متولد ژاپن  باشند و خواه به ژاپن آورده شده باشند، در مورد خوشبختی‌شان در ایران نگرانند. این کودکان زبان ژاپنی را تقریباً بهتر از زبان مادری‌شان فراگرفته‌اند، و به فرهنگ ژاپنی بیش از فرهنگ ایرانی عادت دارند. برخی به این اشاره می‌کنند بهترین دوران جوانی‌شان را در ژاپن گذرانده‌اند، در بعضی موارد نزدیک به نیمی از عمرشان را و علاقه دارند به زندگی در اینجا ادامه دهند. برخی از آنان ژاپن را کشور دوم خود می‌دانند. بعضی در روزهای دشوارِ ایران به ژاپن آمده‌اند.
برخی از مصاحبه‌شوندگان اشاره کردند که دوستانشان عمدتاً ایران را ترک کرده و به کشورهای دیگر رفته یا در جنگ کشته شده‌اند. بسیاری از مصاحبه‌شوندگان پدر یا مادرشان را از دست داده‌اند  ــ در دو مورد هردویشان را ــ و فکر می‌کنند که اکنون دیگر دلیلی برای بازگشت ندارند. ازین‌رو، آن‌طور که شماره‌ی سه گفت، «برای من به معنی این است که دارم به کشور جدیدی می‌روم، باید دوباره از صفر شروع کنم.»

سیاست‌ها و نتیجه‌گیری

 این مقاله پژوهشی کاوشگرانه در مورد وضعیت کارگران ناماهر ایرانی در ژاپن است، درباره‌ی این که چگونه کارگران ایرانی، بدون آن‌که آموزشی ببینند با محیط‌های کاری و زندگی در ژاپن خو گرفتند. در وهله‌ی اول، تحلیل بانک اطلاعاتی‌ای که در این پژوهش فراهم شد، ساختن تصویری روشن‌تر از متن مهاجرت ایرانیان به ژاپن را در خلال شروع و طی اقتصاد حبابی در اوخر دهه‌ی 1980 و اوایل دهه‌ی 1990 میسر ساخت. مشهود است که نیاز اقتصاد ژاپن به کارگران ناماهر، در کنار شرایط نسبتا متفاوت در ایران، مشوق مهاجرت ایرانیان به ژاپن بود. علاوه بر این، مصاحبه‌شوندگان ما روش‌هایی را که از طریق آن اخبار این فرصت پخش می‌شد آشکار کردند.
دریافت دوم ما این است که بخشی از تدابیر مهاجران در ژاپن را مشاهده کردیم، تدابیری درباره‌ي چگونگی تطبیق یافتن کارگران ایرانی با محیط‌های کار و زندگی‌شان، به‌رغم فقدان آموزش لازم. آن‌ها موفق شدند زبان ژاپنی و مهارت‌های فرهنگی‌یی را فراگیرند که برای استخدام و انجام وظایف شغلی‌شان لازم بود. علاوه بر این، افراد زیادی به ما گفتند که پس از مدت کوتاهی در ژاپن، به فضای کلی زندگی و غذاهای ژاپنی عادت کرده‌اند، و در واقع ادعا کردند که از آن لذت می‌برند. درعین‌حال، این موارد بدین معنی نیست که زندگی آن‌ها راحت بود. «آموزش در حین کار» که توانایی‌های زبانی و فرهنگی آنان را در نظر می‌گرفت اندک بود و به مهارت‌ها و آن مقدار از دانش زبان محدود می‌شد که برای کار نیاز بود. این آموزش‌ها به‌عنوان مثال شامل سایر جنبه‌های زندگی در ژاپن نمی‌شد.
مشاهده کردیم که کارگران ایرانی در ژاپن در محیط‌هایی که در آن کار می‌کردند در معرض خطر بودند، درواقع اکثر مصاحبه‌شوندگان میزان بالایی از جراحت را گزارش کردند. این جنبه از زندگی آن‌ها یکی از برجسته‌ترین یافته‌ها بود چرا که مکرراً در دوره‌ی پژوهش رخ می‌داد. مصاحبه‌شوندگان در گذشته متحمل آسیب‌ شده بودند، و بسیاری همچنان تحت‌تأثیر بیماری بودند. این نکته است که به‌وضوح بزرگ‌ترین دشواری‌یی که کارگران با مواجه بودند برجسته می‌کند، امری که بر اکثر تصمیماتشان در زندگی در ژاپن موثر است: هر تصمیم مهمی که کارگران ایرانی گرفته‌اند متأثر از وضعیت بدون ویزا بودن‌شان بود.
صدور ویزا موردی است که تنها دولت می‌تواند حل کند. نیاز به اتخاذ سیاستی است تا کارگرانی را که در دوره‌ی اقتصاد حبابی به ژاپن آمده‌اند بدون عواقب بتوانند ثبت‌نام کنند. آن‌گونه که در بخش نخست این مقاله دیدیم، به این کارگران برای تأمین نیاز به کارگر خارجی احتیاج بود، و این نیاز برآورده شد. فقدان زیربنا در آن زمان به شکل آموزش و اطلاعات کافی درباره‌ی نیاز به ثبت‌نام افراد خارجی را می‌توان یکی از عواملی که وضعیت را به نقطه‌ی فعلی سوق داده است دانست، وضعیتی که در آن کارگران خارجی شاغل در کشور مستقر شده‌اند اما به خدماتی که به سایر ساکنان ارائه می‌شود دسترسی ندارند. می‌توانیم ادعا کنیم که وضعیت حاضر معلول دوره‌ای در اواخر دهه‌ی 1980 و اوایل دهه‌ی 1990 است که ایرانی‌ها و سایر مهاجران به‌وضوح عنصر مهمی در صنایع تولیدی روبه‌رشدی بودند که مقامات در مورد آن‌ها مسامحه می‌کردند. اکنون در فضای دگرگونی اقتصادی از صنایع «کاربَر» به اقتصاد دانش‌بنیاد، ضرورت نیروی کار خارجی به‌شدت کاهش یافته است. در این اوضاع، ترس از اخراج از کشور برای افرادی که در ژاپن سکونت دارند و دارای خانواده هستند افزایش یافته است. دشواری در این نیست که موضوع قابل حل نیست، بلکه این است که تا امروز هیچ اقدامی برای حل آن صورت نگرفته است. مهاجران، که اکنون دیگر ژاپن را «خانه»ی خود می‌دانند، در وضعیت عدم‌اطمینان مهلکی به‌سر می‌برند. هیچ‌کس نمی‌داند که چه خواهد شد، دست‌کم کسانی که بیش از همه متأثر از این مشکل هستند. بنابراین، اکنون زمان فعالیت برای توجه به وضعیت کارگران ایرانی است؛ برای تشخیص این‌که نیاز به اتخاذ سیاستی در چارچوب درک زمینه‌ی آمدن آن‌ها و شرایط فعلی‌شان وجود دارد. امید ما این است که این مقاله دست‌کم به شروع این تشخیص کمک کند.

پیوست الف

جدول یک – فهرست مصاحبه‌شوندگان

table2-1
table2-2

پیوست دو

 موردپژوهی: بازدیدی از یک کارخانه

به‌منظور شناخت بهتر شرایط کاری مهاجران به بازدید کارخانه‌ای کوچک در شهرِ یوکوهاما رفتیم. کارخانه‌ای که 42  سال قبل تأسیس شده، و تولید اصلی آن اِلمنت است، وسیله‌ای در دستگاه‌های الکتریکی، مانند کتری برقی و نظایر آن، به کار می‌رود. این موسسه در حال حاضر 11 نفر را، شامل 2 ایرانی، در استخدام دارد. یکی از آن دو بیش از 12 سال است که در آن‌جا کار می‌کند و نفر دوم که بیش از 13 سال از اقامتش در ژاپن می‌گذرد کمتر از شش ماه است که در این کارخانه مشغول به کار شده است. کارگر ایرانی باسابقه‌تر فرد جدید را به کارخانه دعوت و او را به کارفرمایش معرفی کرده است.
به اکثر مهاجران به ژاپن مشاغلی داده می‌شود که به «3K» معروف است، به معنی، kiken  (خطرناک)، kitsui(فرساینده، جسماً دشوار)، و kitanai (کثیف). کارکنان کارخانه‌ای که از آن بازدید کردیم نیز مستثنا نبودند. ساختمان کارخانه بسیار قدیمی و تاریک بود با چند پنجره‌ی کوچک. تمام ماشین‌آلات کثیف بودند و دست‌کم 200 سال بود که کار می‌کردند. در میان ماشین‌آلات، سیم‌های باریک و به‌سختی قابل دیدی بدون هرگونه پوشش حفاظتی، حتی در ارتفاع سر کارکنان، کشیده شده بود. هیچ استاندارد ایمنی در این کارخانه مشاهده نشد.
 کارخانه‌دار می‌گوید: «12 سال قبل مشکلات زبانی و فرهنگی میان کارکنان ایرانی و ژاپنی وجود داشت.» برای مثال، هرروز در ساعت 5:10 عصر که ماشین‌آلات خاموش می‌شد، کارگران ژاپنی معمولاً 20 دقیقه صرف تماشای تلویزیون در کنار هم می‌کردند؛ از این طریق آن‌ها برای مدت بیشتری در محیط کارخانه حاضر بودند. در حالی که، کارگران ایرانی تمایل داشتند هرچه سریع‌تر به خانه بروند. بر اساس قرارداد، ساعات کاری کارگران ایرانی و ژاپنی یکسان بود تا ساعت 5:30 عصر.
کارفرما علت استخدام کارگرانی ایرانی بدون ویزا را، به‌رغم مخاطرات، «اعتماد شخصی» می‌داند. برای مثال، 12 سال قبل، هنگامی که کارفرما کارخانه‌ای ورشکسته را خرید (کارگر ایرانی در شرکت قبلی نیز کار می‌کرد)، کارگر ایرانی از مالک جدید درخواست قرض کرد، اگرچه تنها یک یا دو ماه بود که یکدیگر را می‌شناختند. کارفرما آن پول را قرض نداد، بلکه در عوض، با در نظر گرفتن ضرب‌المثل ژاپنی «با پول قرضی خداحافظی کن»، آن را به او بخشید. با این حال، کارگر ایرانی پول را کم‌کم طی دو تا سه ماه برگرداند.
وی اخیراً به سرپرستی و تعمیر و نگهداری تمام ماشین‌آلات گمارده شده است. کارفرما می‌گوید که او دو برابر بیشتر از سایر کارگران ژاپنی کار می‌کند. در این کارخانه میانگین سنی کارگران بالای 60 سال است. کارگران جوان ژاپنی معمولاً تحمل مشاغل «3K» را ندارند و در زمان کوتاهی آن شغل‌شان را ترک می‌کنند. آن‌طور که کارفرما می‌گوید، اگر مهاجران به ایران برگردند کارخانه به مشکل برمی‌خورد.
این کارفرما تأیید می‌کند ایرانیانی که در دوره‌ی اقتصاد حبابی وارد ژاپن شده‌اند و هم‌اکنون نیز در ژاپن کار می‌کنند توانسته‌اند با جامعه‌ی کاری ژاپن سازگار شوند. او اضافه کرد که نظام بازگرداندن مهاجران غیرقانونی مشکلات زیادی برای کارفرمایان و صنایع کوچک به‌وجود می‌آورد. به‌گفته‌ی وی «مشکلات کارکنان مشکل کارفرماها هم هست».

پی‌نوشت‌ها

*مترجم از بهروز عسگری، از نویسندگان مقاله‌، به خاطر مطالعه‌ی ترجمه‌ی حاضر قبل از انتشار در «نقد اقتصاد سیاسی» سپاسگزار است.
(1) پیمان پلازا قراردادی بود که در 22 سپتامبر 1985به‌منظور کاهش ارزش ین امضا شد. این پیمان در هتل پلازای نیویورک امضا شد. فرانسه، آلمان، ژاپن، ایالات متحده و بریتانیا در این نشست شرکت داشتند.
مقاله‌ی بالا ترجمه‌ای است از:

منابع

Amui, B.A. 2003. Eghtesade Siasiye Iran [Political Economy of Iran]. Tehran: Gaame
Nou Publishing House.
Asgari, B. 1998. “Impacts of Technology Spillovers on Socio-economic Development
and the Role of Information Technology.” Master’s thesis, Tokyo Institute of
Technology.
Borjas, G. J. 2002. Labor Economics. New York: Irwin McGraw-Hill.
Budget and Planning Organization. 1988. “Economic Indicators in 1988.” Budget and
Planning Organization, Tehran Iran.
“But Is It the Right Reason?” 1991a. The Japan Times (25 March 1991).
Embassy of Japan in Singapore, http://www.sg.emb-japan.go.jp.
“Firms, Citizens Polled Nix Acceptance of Foreign Labor.” 1998. The Japan Times Weekly
Overseas Edition (26 March 1998).
“Gaikokujin Rodosha Mondai to Gaikokujin Gyosei” [The Foreign Labor Problem and
Administration of Foreigners.] 1999. Jurisuto 942(4) (1 October).
Iran Bureau of Statistics. 1997. “Results of 1996 Census.” Iran Bureau of Statistics,
Tehran, Iran.
“Iranians Battle for Air Tickets to Tokyo.” 1991b. The Japan Times (27 March 1991).
Japan Immigration Association. 2003. “Statistics on Immigration Control 1989–2003.”
Japan Immigration Association, Tokyo, Japan.
Kaneko, M. 1989. “Gaikokujin Dorosha Mondai wo Kangaeru” [Thoughts on the Foreign
Workers Problem.] Rodo Horitsu Junpo 1219 (July).
Kunitsyn, V. 1998. “Illegal Iranians Slip to Japan.” The Vladivostok (6 February 1998).
Minatomachi Medical Center MF-MASH. 2002. “Minatomachi Kenko Gojokai Source
Book.” (9 June 2002).
Ministry of Justice. 1985-2003 “Statistics on Foreigners Registered in Japan.”
Nakamoto, H. 2001. Globalka wo Mukaeta Nihon Keizai to Gaikokujin Roudousha
Seisaku [The Japanese Economy and Foreign Labor Policy in an Age of Global
Economy.] Zeimu Keiri Kyoukai.
Pourmehdi, M. 2001. “Emerging Transnationalism Amongst Iranians Exiles in
Manchester.” Paper presented at the First International Conference on Networks
and Transformations (2-4 July, 2001) Manchester, UK.
Spencer, Steven A. 1992. “Illegal Migrant Laborers in Japan.” International Migration
Review xxxvi (3).
Sugimoto,Y. 1997. An Introduction to Japanese Society. Cambridge: Cambridge University
Press.
Tehranian, M. 1999. Global Communication and World Politics: Domination,
Development, and Discourse. Boulder, Colorado: Lynne Rienner Publishers.
United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR). 1995. The State of the
World’s Refugees. Oxford: Oxford University Press.
Yamagishi, T. and Morita, T. 2002. “The Iranian Experience of Japan through Narratives.”
Islamic Area Studies Working Paper Series 30.

No comments: