Wednesday, October 03, 2007

سفر نامه دور دنیا.......ژاپن


سفر نامه دور دنیا.......ژاپن
همانطور که می دانید تقریبا تمام کشورهای دنیا با سختی بسیار به گذرنامه ایرانی ویزا می دهند!و در این میان برخی کشورها حساسیت بیشتری هم نسبت به ملیت ایرانی دارند که ژاپن از آن جمله است. گمرک ژاپن هر دوبار در هنگام حضور ما شلوغ شد.یکبار که نگران از ورود ما بودند و دیگری خوشحال و شگفت زده از ترک خاک ژاپن در عین اعتبار داشتن ویزاهایمان.

شاید بتوان گفت که ژاپن کره ای دیگر است.خصوصیات اخلاقی،رفتارهای معمول و رفتارهای آنها با همه جای ذنیا متفاوت است.نوع احوالپرسی،تعجب کردن و... آنها فقط مختص خودشان است...ژاپنیها آنسانهایی بسیار مودب هستند و بجرات می توان گفت که زبان ژاپنی کمترین کلمات توهین آمیز را دارد.آنها مردمانی ساده،جدی وسختکوش هستند که در عین حال حس ناسیونالیستی بالایی هم دارند.حتما داستان کامیکازاها(خلبانان انتحاری)را شنیده اید.گرفتن تابعیت ژاپنی هم بسیار سخت است بطوریکه کره ایهایی که از جنگ جهانی دوم در آنجا ساکنند هنوز شهروند ژاپنی بحساب نمی آیند و همانند ایرانیها اجازه اقامت در این کشور را دارند.ژاپنیها بهره هوشی فوق العاده ای ندارند اما بسیار سختکوشند.انضباطشان بالاست و بهترین تفریحشان کار است.

برداشت شخصی ام این است که فشار کار بالا در درجه اول از آن ژاپن و سپس آمریکاست و در این دو جا کار به معنای واقعی آن طاقت فرساست.ژاپنیها در زبان انگلیسی بسیار ضعیفند که همین مسئله گاهی کار دست ما هم میداد.از آنجا که ما قانونا نمی توانستیم در بزرگراهها تردد کنیم و لذا از جاده های فرعی استفاده میکردیم که بدلیل محلی بودن راه،غالبا تابلوها بزبان ژاپنی بود و وقتی آدرس مسیر را می پرسیدیم،مردم متوجه منظور ما نشده و ارتباطمان بخوبی ایجاد نمیشد و گاهی کیلومترها راه را به اشتباه و بر خلاف مسیرمان رکاب میزدیم.آدرس دادن ژاپنیها هم در نوع خود جالب است بطوریکه همه ساختمانها و چهارراها را برای آدم میکشند که اگر کسی وارد نباشد مثل ما دچار سردرگمی می شود.حتی بسیاری مواقع پلیسها هم از این قاعده مستثنی نبودند.برای همین هم هیج جای دنیا مردم محلی را ندیدیم که به اندازه ژاپنیها از نقشه استفاده نمایند.

هنگام ورود،وقتی مامور مرزی گذرنامه و ویزاهای ما را دید با همکارش به مشورت پرداخت و در حالیکه هردویشان از ویزا داشتن ما در شگفت بودند به این نتیجه رسیدند که مسئولیت اجازه ورود را بعهده نگیرند! لذا به رییسشان ارجاع دادند که وی نیز پس از کلی بازرسی وسایل و مشاهده عکسها و روزنامه ها اجازه ورود صادر نمود.در خروجی فرودگاه هم که مشغول بستن وسایل و آماده کردن دوچرخه ها بودیم،افراد مختلف با شوق و لبخند برای خوشامد گویی و سوال و... نزدیک می شدند اما تا ملیتمان را می شنیدند با حالتی چون برق گرفته ها و لبخندی کمرنگ دور میشدند!! واقعا اینست عزتی که داریم؟!!


در اندونزی که بودیم -به دلیل عدم صدور ویزا توسط سفارت استرالیا که دلیل آن پناهنده شدن چند نفر از اعضای تیم های ایرانی اعزامی به مسابقات المپیک سیدنی بود به ناچار از نیمکره جنوبی که آنموقع فصل تابستان را می گذراند به ژاپن و نیمکره شمالی رفتیم که در اوج سرما و زمستان بود . (البته بعدا ویزای استرالیا را در آمریکا گرفتیم)و سختیهای خودش را داشت.از آنجا که مردم ژاپن دیدگاهی منفی نسبت به ایرانیان دارند لذا برایمان بسیار سخت بود که شرایط جسمی و روحی سخت را تواما تحمل نمائیم .البته اکثر ایرانیان آنجا انسانهای زحمتکشی هستند ولی متاسفانه تعداد اندکی که در کارهای خلاف هستند موجب بدنانمی ایرانیان شده بودند که البته روز بروز از تعداد خلافکارهای ایرانی خوشبختانه کم می شود.

ژاپن یکی از گرانترین کشورهای دنیاست با مردمانی سختکوش ، صادق و مودب ؛ که به جرات می توان گفت باادب ترین مردم دنیا هستند ؛ بیشترین ناامنی ها را خارجیان در کنار باند خلافکار ژاپنی به نام یاکوزاها انجام می دهند .

بهترین خاطره ما از ژاپن دوستی و آشنایی با دکتر امیر سپاس است که اتفاقا در ادامه راه ما بسیار موثر بوده است.از آنجا که ما هیچ حمایت رسمی مالی و...نداشتیم و حتی بیمه نیز نداشتیم،لذا در برخی موارد به مشکل بر می خوردیم.از جمله در ژاپن وقتی برای دریافت ویزای کانادا رفتیم به همان دلایل فوق از صدور ویزا خودداری کردند.حتی پس از آنکه ویزای مکزیک را گرفتیم باز هم کانادا ویزای ترانزیت فرودگاهی هم نداد و دلیلشان هم نداشتن بیمه و اعتبار مالی بود.از سفارت ایران در توکیو خواستیم تا نامه ای در این خصوص به سفارت کانادا بزند که سفارت ایران هم امتناع نمود! و اینجا بود که دکتر سپاس مانند یک فرشته به دادمان رسید.ایشان تمام موجودی بانکی خودش را که به ین بود از بانک برداشته و به دلار تبدیل کرده و چندین هزار دلار را بما داد تا نزد کنسول کانادا ارایه کنیم و بگوییم که کارت اعتباری و...در ایران نیست و ما همراه خود پول نقد حمل میکنیم! کنسول هم تا آنهمه صد دلاری را دید پای حرفهای ما نشست و نه تنها ویزای ۶ماهه توریستی صادر نمود بلکه هزینه ویزا را هم نگرفت.
در جایی که نمایندگی کشور از صدور یک نامه خالی خودداری نمود،دکترسپاس بی آنکه آشنایی قبلی با ما داشته باشد آنهمه پول را در اختیار ما گذارد و تازه در تبدیل ین به دلار و بالعکس، نزدیک هزار دلار نیز متضرر گردید.دکتر سپاس پس از دریافت ویزا و بازگرداندن پول امانتیشان گفت که: کارمندان سفارت وقتی از تصمیم وی آگاه می شوند،سعی در منصرف کردن ایشان نموده و میگویند:شما اینها را نمی شناسی و ممکن است پولها را برداشته و بروند! که دکتر سپاس هم در جواب گفته بود من نیمه پر لیوان را می بینم.آن از یک هموطن آنهم از نمایندگی دولت!!

برگرفته از http://safaram.blogfa.com/8410.aspx

1 comment:

umiv said...

L
سلام دوستان
از اینکه با وبلاگتون آشنا شدم خوشحالم .
من برای یه تحقیق در مورد فرهنگ و ارزشهای مردم ژاپن در مقایسه با مردم خودمون سرچ میکردم که شما یکی از نتایج سرچ بودید.
یه چیزهایی پیدا کردم باید اونها رو کنار هم بزارم و یه چیزی ازشون در بیاد.
اگر شما منبع فارسی مستقیمی در این مورد دارید لطفا" منو راهنمایی کنید.
موفق باشید. برقی
barqomotor.blogfa.com