Tuesday, April 14, 2009

مرور کتاب: بررسی تطبیقی- تاریخی ایران و ژاپن

مرور کتاب: بررسی تطبیقی- تاریخی ایران و ژاپن

کتاب «جامعه شناسی توسعه: بررسی تطبیقی- تاریخی ایران و ژاپن» تالیف دکتر احمد رجب زاده است که ظاهرا ماخوذ از پایان نامه
دکترای نامبرده می باشد. این کتاب توسط انتشارات سلمان در سال 1378 چاپ شده و چنانچه از نام آن مشخص است، به بررسی علل و عوامل توسعه یافتگی ژاپن و توسعه نیافتگی ما در طول تاریخ با روش مقایسه ای می پردازد. کتاب در فصول اول و دوم خود به بیان چرایی انتخاب ژاپن برای مقایسه با ایران و مسایل توسعه ای اشاره می کند. رجب زاده توسعه را به معنای توسعه یا تحول درونی یک جامعه می گیرد و از توسعه بیرونی جامعه که «پویایی آن بیرون مرزهای سیاسی جامعه است»، به توسعه وابسته یا «توسعه نیافتگی» یاد می کند. وی سپس به استدلال در خصوص انتخاب ژاپن به عنوان کشور مورد مقایسه می پردازد. او ملاک خود برای انتخاب کشور مورد نظر را دارا بودن شرایط مشابه با ایران معرفی می کند و جهت گیری تحقیق خود را به این سو هدایت می کند که علی رغم شباهت های ساختاری دو کشور، چه چیزی موجب تفاوت در توسعه و توسعه نیافتگی آن دو شده است؟ رجب زاده چندین دسته از کشورها را به ترتیب از حوزه انتخاب خود خارج می کند. نخست کشورهای غربی را به دلیل اینکه دارای شرایط متفاوتی با جامعه ایران هستند- نظیر دارا بودن نظام فئودالی، رشد بورزوازی و نظایر آن- از گردونه انتخاب حذف می کند. در بین کشورهای آسیایی و اروپایی که دارای حکومت های امپراطوری بوده‌اند نیز، از روسیه و چین دست می شوید و ژاپن را به دلایلی همچون عدم شبهه در مورد توسعه یافتگی آن کشور و نیز اهمیت ارزشی آن در نزد جامعه انتخاب می کند. البته محقق یادآور علایق ارزشی خود نیز می شود و خاطرنشان می کند که این علاقه ارزشی در انتخاب موضوع، چیزی از ارزش تحقیق نمی کاهد.

فصل دوم این کتاب، ابتدائا به مرور ادبیات توسعه و تحقیقات تطبیقی در این خصوص می پردازد. محقق با بیان تاریخچه ای از نظریه های توسعه، بدو پیدایش آن را در حوزه اقتصادی و مترادف با رشد اقتصادی می جوید. نظریاتی نظیر مراحل رشد روستو، توجه به بیکاری پنهان در مناطق توسعه نیافته از سوی نورکس، و نظریه «حداقل تلاش بحرانی» لیبن اشتاین در این حوزه قرار می گیرند. با این حال، این نظریات به دلیل عدم توجه به شرایط ساختاری و نهادی جوامع دارای کاستی و نقص بوده‌اند که به عقیده نگارنده این امر موجب پیدایش نظریات اجتماعی توسعه گردید. از این رو دیدگاه نوسازی با هدف پرداختن به توسعه به عنوان پدیده ای چند بعدی به تحلیل جامعه شناختی کلان این امر در جوامع پرداخت. رجب زاده با برشماری نظریات اندیشمندانی نظیر وبر، دورکیم، تونیس و پارسونز در این حیطه، خاطر نشان می سازد که این نظریه ها موجب آشکار شدن ماهیت چند بعدی توسعه، کیفی و ساختاری بودن، اجتماعی بودن، و تاریخی بودن آن گردید. با این حال محدود بودن نگاه این نظریات به توسعه در حوزه یک جامعه، کاستی دیگری بود که به زعم مولف زمینه های پیدایش نگاه بین المللی و فراملی به توسعه را در نظریات وابستگی، مکتب اکلا و نظام جهانی پدید آورد.
رجب زاده در ادامه مروری بر نظریه پردازی های اندیشمندان ایرانی در رابطه با توسعه ایران می کند. او در این زمینه از نظریات با تاکید بر تاثیر فرهنگ جامعه ایرانی بر توسعه نیافتگی و نیز تحلیل های بر مبنای تجربه توسعه یافتگی غرب یاد می کند که در تحلیل های دسته اخیر، از آنجا که توسعه و صنعتی شدن را پیامد ظهور و گسترش بورژوازی می‌داند، عمدتا به موانعی که بر سر راه رشد بورژوازی قرار داشته، توجه می شود. از خطوط تحلیل که مولف در این حوزه یاد می کند، گرایشی است که بر مبنای نظریه تکامل تک خطی مارکس در مورد جوامع غربی، دم توسعه نیافتگی ایران را به عدم تکامل نظام فئودالی در ایران نسبت می دهد. البته این دیدگاه در نظریات افرادی چون اشرف با رد وجود نظام فئودالیته در ایران و با گرایش به شیوه تولید آسیایی مارکس مورد نقد قرار می گیرد و تلاش می شود توسعه نیافتگی در جامعه ایران را بر این مبنا تبیین شود. رجب زاده همچنین نظریات تلفیقی در باب توسعه ایران را با شرح و نقد کارهای اشرف، لمبتون و فوران مورد توجه قرار می دهد


No comments: