داستان گنجى و شاهنامه
كتاب داستان گنجى و شاهنامه مقايسهاى از دو اثر جاودانه ازدوكشور ايران و ژاپن است. در شاهنامهپادشاهان،پهلوانان و زنان و در داستان گنجى امپراطور،اشراف و زنان نقش آفرينى مىكنند.نويسنده اين اثر با مقايسه اين دو به مشتركات بسيارى دست يافته است. در داستان گنجى عشق،مرگ،سرنوشتانسان و... مطرح مىشود.
خواننده با مطالعه اين اثر در قالب داستانهاى حماسى و عاشقانه با دو فرهنگ غنى از دو كشور كهن آشنا مىشود.
در اين اثر ابتدا خلاصهاى از شاهنامه و نيز خلاصهاى از داستان گنجى آورده شده و سپس به نقد و بررسى اين دو اثرپرداخته شده به گونهاى كه اين مجموعه هم براى افرادى كه دوستدار مطالعه داستان هستند وهم براى افراد محقق وپژوهشگر مورد استفاده قرار گيرد.
با طرح اين دو اثر و مقايسه آنهاآداب و رسوم و فرهنگ دو كشور در مقطعى از زمان مطرح شده كه قابل توجه و جالباست .نويسنده در بخشى از اين كتاب نتيجه مىگيرد:»در داستانهاى شرقى دل باختن پيش از ديدن دلدار رخ مىدهد.مثلا در شاهنامه تهمينه با شنيدن اوصاف رستم شيفته او مىشود و يا در داستان گنجى وقتى شايع مىشود تا ماكازورادختر زيبايى است به سرعت مردان بدون ديدن شيفته او مىشوند.حتى در مواردى مردان باديدن خط زنى شيفته اومىشوند.«
در پايان بايد گفت همان طور كه درايران شاهنامه با نام رستم براى همگان معنا دارد،در ژاپن گنجى با نام موراساكىنوائى شناخته شده است و كمتركسى است كه او رانشناسد
پيشگفتار : كازوكو كوسابه
در ادبيات تطبيقى دو يا چند اثر بررسى و از نظر تأثير،شباهت ،افتراق و... با هم مقايسه مىشود. البته ادبيات تطبيقىخود مقصد نيست بلكه طريقى است كه به كمك آن مىتوان آثار گوناگون را عميقتر،وسيعتر و بهتر درك كرد. درحقيقت در ادبيات تطبيقى ،ادبيات از زواياى گوناگون نگريسته مىشود. درك عميق تراثرادبى ،هدف عمده ادبياتتطبيقى است.
تا قرن بيستم در تاريخ ادبيات عوامل مختلف مانند تأثير زمان بر يك اثر و نيز تأثير آثارديگر بر آن بررسى مىشد.اينخود نوعى ادبيات تطبيقى محسوب مىشود. در واقع در تاريخ ادبيات به مطالعه عمودى و تاريخى پرداخته مىشودو بيشتر جنبه تاريخى اثر مدنظر قرار مىگيرد.
نهضت بزرگ ادبى در قرن بيستم باعث شد كه بررسى آثار گستردهتر و به صورت مطالعه افقى انجام گيرد. امروزهمقايسه آثار گوناگون باهم بسيار منطقىتر به نظر مىرسد زيرا با توسعه انفجارآميز تكنولوژى ارتباطات اين كار بهسادگى امكان پذيراست.ادبيات تطبيقى رشتهاى بسيار نو و جوان است و روشهاى مختلف در آن هنوز قطعى ومدون نشده است. در ادبيات تطبيقى مىتوان مطالعات افقى و عمودى انجام داد.
بزرگترين مانع در ادبيات تطبيقى مسئله زبان است. البته با دانستن زبان اثر مورد نظر نيز مشكل همچنان باقى است.چرا كه محقق بايد به طور عميق با ادبيات و فرهنگ و آداب ورسوم آن زبان آشنايى داشته باشد. در ادبيات تطبيقىزمينههاى ادبى،دينى،مردمشناسى،تاريخى،... مورد مطالعه و بررسى قرار مىگيرد.
قرن دهم ميلادى )قرن چهارم هجرى( درواقع شروع رشد ادبيات فارسى است. اين دوره مهمترين دوره ادبى ايرانمحسوب مىشود. در اين دوره شاعران ونويسندگان زيادى بودند كه هنوز در تاريخ ادبيات فارسى شهرت و اهميتخاصى دارند.علت اصلى وجود اين همه شاعر و نويسنده،توسعه و رواج روزافزون شعر و تشويق و حمايت بى سابقهشاهان بود. در آن دوره ايران و شاهان آن به ادبا و نويسندگان به ديده احترام مىنگريستند.
تازه بودن مضامين و موضوعها و انعكاس اوضاع اجتماعى و زندگى خود نويسندگان و وضع دربارها و جرياناتسياسى در نوشتهها از ويژگيهاى آثار آن دوران است. زندگى مرفه اكثر گويندگان و معاشرت آنها با درباريان وخوشگذرانىهاى آنهادر دربار باعث مىشد كه در اشعار آنها همواره صحبت از عيشها و كامرانىها باشد و كمتر ازيأس و بدبينى سخن گفته شود.
در ژاپن هم اين دوره دوران اوج شكوفايى ادبيات ژاپن محسوب مىگردد. عدهاى اعتقاد دارند منبع و سرچشمهفرهنگ امروز ژاپن فرهنگ قرن دهم و يازدهم آن است. درواقع قبل از قرن دهم دوران آمادگى ادبيات ژاپن محسوبمىشود.بسيارى از محققان براين باورند كه براى آشنايى با فرهنگ ژاپن بهترين راه مطالعه فرهنگ وادبيات اين دورهاست.
فرهنگ ژاپنى به مرور زمان تغيير كرده است.اماپايه واصل آن همان فرهنگ قرن دهم و يازدهم است.حتى عدهاىاعتقاد دارند قرن دهم ژاپن با قرن هفدهم فرانسه قابل مقايسه است. همان طور كه قرن هفدهم از نظر فرهنگ و ادببراى فرانسه قرن مهمى است،قرن دهم نيز براى ژاپن قرن مهمى است.
نظر نگارنده اين سطور اين است كه با مقايسه اين دو اثر مىتوان به ارزشها وويژگىهاى مهم آنها پى برد؛ چرا كهبسيارى از ادبا اعتقاد دارند با مقايسه بهترين آثار ملل جهان ارزش و اهميت هر يك از شاهكارها مشخصتر مىشود.
در اين تحقيق سعى شده است دو اثر خلق شده در يك عصر بررسى شود.جالب اينكه در اين دوره دربار وحكومت هردو كشور نقش بسزايى در توسعه و شكوفايى ادبيات داشته است. در اين دوره دربار ايران ميعادگاه ادبا،شعرا ونويسندگان بود و شاهان و درباريان آنها را تشويق مىكردهاند. در همان ايام در نقطهاى ديگر از جهان، دربار ژاپننيز،محل تشكيل جلسات ادبى وشعر بود.شايد اغراق نباشد اگر گفته شود اين دوره نقطه اوج شكوفايى و پيشرفتادبيات دو كشور ايران و ژاپن بوده است.
در آن دوره درباريان براى ادبيات ژاپن اهميت فراوانى قائل بودند.در حقيقت دربار آن زمان كانون ادبيات بود. يكى ازمعيارهاى مهم اشرافى بودن شعر خواندن و شعر گفتن بود.البته بيشتر شاعران ،ادبا و نويسندگان از طبقه اشرافبودند.آنها براى تربيت فرزندان خود نيز از افراد با استعداد ادبى استفاده مىكردند.
در آن دوره يادداشت نويسى و خاطره نويسى بسيار رايج بود.خاطراتى كه در آن دوره نوشته مىشد بيشتر حالتداستانى داشت. در حقيقت نويسنده در جاهايى وقايع و حوادث را به صورت داستان مىنوشت و براى اينكهخاطرات او حال و هواى داستانى داشته باشد،گاهى به آن خاطرات واقعى مطالبى اضافه مىكرد كه شايددورازواقعيت هم بود.
داستانهاى اين دوره بيشتر تخيلى و غير واقعى است.درآن دوره داستان نويسى براى خانمها نوعى سرگرمى بودوانتخاب موضوع بر اساس علاقه نويسنده به طور آزاد انجام مىگرفت.داستانهاى عشقى بسيار رايج بود؛ و همچنينداستان هايى مثل كليله و دمنه كه قهرمانانش حيوانات بودند. خوانندگان داستانها نيز اغلب خانمهاى اشرافى درباربودند.در آن زمان مرسوم بود داستانها با صداى بلند خوانده شود.گاهى اطرافيان و خدمتكاران نيز آنها را مىشنيدندو براى ديگران نقل مىكردند.
نگارنده قصد دارد دو اثرى را باهم مقايسه كند كه خالقان آنها در يك عصر مىزيستند.فردوسى،خالق شاهنامه، بينسالهاى 950 ميلادى تا 1020 يا 1025 ميلادى مىزيسته است و موراساكى شيكيبو،خالق داستان گنجى ،بين سالهاى970 تا 1020 ميلادى مىزيسته است.
سعى نگارنده در اين تحقيق رسيدن به اهداف زير بوده است:
1. مقايسه يك عصر و يك دوره ادبى در دو كشور، كه دوره اوج شكوفايى ادبى در آن دو كشور بوده است.
2. تحقيق درباره دو نويسنده ارزنده از دو منطقه جهان كه در يك زمان مىزيستهاند.
3. مقايسه دو شاهكار ادبى كه در دو منطقه متفاوت و دريك عصر مشترك خلق شدهاند.
4. ارائه نقدى بر هر يك از دواثر.
5.ترجمه خلاصهاى از داستان گنجى به بهانه اين تحقيق.
برگرفته از
http://www.ketabname.com/main2/identity/?serial=1253&chlang=fa&
|
No comments:
Post a Comment