Saturday, August 25, 2007

فرهنگ، سياست و زندگي در ژاپن

فرهنگ، سياست و زندگي در ژاپن

ارتباطات - كيوتو - دكتر يونس شكرخواه:

گفتگو با دكتر جيمز باكستر متخصص تاريخ نوين ژاپن در موسسه بين المللي مطالعات فرهنگي ژاپن.

شما سال‌هاست كه در باره ژاپن مطالعه و تحقيق مي‌كنيد. چه نكته‌اي چنين باعث جلب توجه شما نسبت به ژاپن شده است؟

در سال 1968 مطالعه رسمي خود را درباره ژاپن آغاز كردم. پيش از آن در سال 1963 براي اولين بار، و به همراه يك گروه دانش‌آموزي به ژاپن آمده بودم؛ در آستانه بيستمين سالگرد پايان جنگ جهاني دوم و درست پيش از بازيهاي المپيك توكيو. گرچه زمان بسيار كوتاه بود، ولي به شدت تحت تاثير هدفمند بودن و پويايي كشور ژاپن قرار گرفتم. آن زمان آغاز دوره به اصطلاح ترقي در ژاپن بود و ژاپني‌ها خود را در قالب براي پيوستن دوباره به جامعه بين المللي، پس از دوران طولاني انزوا پس از جنگ جهاني، آماده مي‌كردند.

سپس براي دو سال به كره رفتم و سرانجام در سال 1968 مطالعات خود را درباره ژاپن آغاز كردم. در آن زمان، اقتصاد ژاپن بسيار خوب و درست در ميانه دوران پيشرفت خود بود، هر چند مدرن ژاپن نزد كشورهاي غيراروپايي ها و كشورهاي آمريكاي شمالي بسيار عجيب مي‌نمود. در واقع عاملي كه مرا به مطالعه ‍‍ژاپن جلب كرد، همين روند مدرن شدن ژاپن بود.

دو سال هم در كره جنوبي زندگي كرده‌ايد. جامعه كره را چگونه ديديد؟

كره جنوبي سال 1968 هم شباهتي به كره‌اي كه امروز مي‌شناسيم نداشت و دوران بازسازي پس از جنگ را از سر مي‌گذراند. گرچه آن روزها كره شمالي از نظر اقتصادي بسيار پيشرفته تر از كره جنوبي بود، اما آن‌ها هم به سرعت در حال پيشرفت و مدرن شدن بودند.

در مجموع به خاطر تجربه شخصي‌ام تجربه مدرن شدن ژاپن بيشتر مرا مجذوب خود كرد.ژاپن واقعا پديده‌اي منحصر به فرد بود و بي‌دليل نيست كه از آن زمان بسياري كشورها، همچون تايوان و سنگاپور و كشورهاي آسياي جنوب شرقي، پيشرفت اقتصادي و مدرن شدن ژاپن و غرب را الگوي خود قرار دادند.

الان هم به نظرتان منحصر به فرد است؟

بله هنوز هم. در واقع به لحاظ سرعت پيشرفت، ژاپن واقعا با كشورهاي ديگر متفاوت و بيشترشبيه غرب است.

به نظر شما چه عاملي باعث تمايز ژاپن از بقيه كشورهاي آسيايي شده و دليل پويايي آن چيست؟

مسلما دليل آن بسيار پيچيده است. برخي پشتكار ژاپني‌ها را دليل مي‌دانند و بعضي نظام اقتصادي، سياسي و اجتماعي ژاپن قبل از مدرن شدن. به باور اينان، بسياري از ارزش‌ها در ژاپن هممواره در جايگاه واقعي خود قرار داشتند، مثل ارزشهاي زمان توكوگاوا در ژاپن. در واقع، سطح سواد و تحصيلات، اقتصاد ژاپن را به طرز غير معمولي براي پيشرفت آماده كرد.

همان‌طور كه مي‌دانيد در اوايل قرن 19، متوسط طول عمر و استانداردهاي زندگي در ژاپن تفاوت چنداني با كشورهاي اروپايي نداشت و به‌هيچ‌وجه از آنها بدتر نبود. مي‌خواهم بگويم ژاپن پيش از قرن 19هم كشور واقعا پيشرفته اي محسوب مي شد و شرايط امروزين ادامه شرايط جامعه آن زمان و پيشرفت است.

اما پس از سال 1868 تغييرات در ژاپن رخ داد. بعضي از اين تغييرات مربوط به ماهيت رهبري ژاپن و نگرش آن نسبت به بحران و واكنش به آن بود. ژاپني‌ها نظاره گر شكست چين در برابر غربي‌ها بودند كه نتيجه‌اش از دست رفتن مقدار زيادي از قدرت و خودمختاري آن كشور شد. همچنين چيني‌ها كنترل خود را نظام صادرات و واردات، سيستم تعرفه گمركي و حتي مناطقي همچون هنگ‌كنگ و بنادر تجاري از دست دادند. رهبران ژاپن نظاره گر استعمار آسياي جنوب شرقي به دست غربي‌ها هم بودند و مي‌كوشيدند خود را از اين آسيب‌ها در امان نگه دارند. به همين خاطر به سرعت و هدفمند، تغيير را در جامعه و سيستم اداره كشور را نهادينه كردند. خلاصه كنم، رويكرد رهبري ‍ ژاپن به بحران، و پاسخ آن به بحران موتور پيشرفت ژاپن است.

اگر بخواهيد خصوصيات اصلي مردم ژاپن را نام ببريد چه مي‌گوييد؟

اين هم سئوال پيچيده‌اي است. در تمام سال‌هايي كه در ژاپن بوده ام به اين سؤال فكر كرده و هميشه توضيح خصوصيات ملي ژاپني‌ها برايم بسيار دشواري بوده است. اجازه بدهيد به نكته‌هايي كه پيش از اين اشاره كردم، برگردم. هدفمندي و معطوف به هدف بودن در ميان ژاپني‌ها بسيار رايج است. معمولا مردم از تمايل به عضويت در گروه‌هاي مختلف صحبت مي كنند و به كار گروهي و هدف گروهي بيش از كار كردن به‌صورت انفراداي اهميت مي‌دهند. البته، طبعا استثناء هم در اين مورد وجود دارد. شما در ميان مردم ژاپن شاهد دورانديشي هستيد كه از تجربيات تاريخي آن‌ها نشات مي‌گيرد و آن‌ها را به كار گروهي تشويق مي‌كند. بي‌جهت نيست كه در مقايسه با جوامع اروپايي و امريكايي شمالي، تشكيل يك گروه بر مبناي هدفي خاص در ژاپن و بالطبع رسيدن به آن هدف آسان‌تر است. مقصودم اين نيست كه شركت‌هايي ژاپني با شركت‌هاي آمريكايي و اروپايي تفاوت ويژه‌اي دارند، نه، كاركرد آن‌ها شبيه به يكديگر است، مقصودم آسان بودن فرايند همكاري براي يك شركت و گروه است.

اما وقتي شما با كاركنان يك شركت در ژاپن مواجه مي‌شويد احساس مي‌كنيد كه آن‌ها خيلي به كارشان متعهد و وقف آن هستند. آن‌قدر كه تا حدودي اغراق در آن مي‌بينيد.

برداشت‌شان، دست‌كم در نگاه اول، درست است. بخشي از رفتاري كه ژاپني‌ها نسبت به سازمان ويا شركت خود بروز مي‌دهند يك عادت اجتماعي و تاريخي است .اما وقتي بيشتر با افراد تعامل مي‌كنيد به پيچيدگي‌هاي بيشتري پي مي‌بريد و درمي‌يابيد به لحاظ تعلق سازماني تفاوت چنداني نسبت به كاركنان اروپايي و آمريكايي ندارند.


برگرفته از
http://karofarhang.blogfa.com/



No comments: