Wednesday, August 01, 2007

نگاه از راه دور گزارشی از سفر به ژاپن

نگاه از راه دور گزارشی از سفر به ژاپن

مصطفی صابر

هفته گذشته امکان سفر خاطره انگیزی برایم پیش آمد. سفر به ژاپن. (برای همین بود که نشریه هفته قبل یعنی شماره 239 را سه روز زودتر، حتی زودتر از چمدانهای سفر بستیم!) این اولین دیدار از ژاپن بود و 6 روز طول کشید. اما هجم اطلاعات و دیدنی ها (که سعی میکنم تا فرصت کمی که به انتشار نشریه باقی است، خلاصه ای از آنرا بازگو کنم) بسیار بیش از 6 روز است. در این شش روز من شانس اینرا داشتم که در یک دادگاه بعنوان شاهد شرکت کنم، در یک جلسه برای حدود صد نفر سخنرانی کنم، با رهبران اتحادیه های کارگری و دو گروه چپ رادیکال ژاپنی آشنا شوم، مرکز بیخانمان های توکیو را ببینم، با یک انتشاراتی چپ گپ بزنم، با چند کمونیست جوان ژاپنی صحبت کنم، اطلاعاتی در مورد احزاب چپ ژاپنی بدست بیاورم، به همراه یک استاد بازنشسته ولی بسیار سرحال و بشدت اومانیست ژاپنی از چندین موزه توکیو دیدار کنم، کلی غذاهای رنگارنگ ژاپنی را امتحان کنم، زاغ سیاه کلاغ های عجیب توکیو را چوب بزنم، در مترو شلوغ توکیو با موج جمعیت اینور و آنور بروم، ژاپنی ها را در جشن شکوفه های گیلاس (که درست در همان یک هفته ای که آنجا بودم اتقاق می افتد) ببینم و توی نخ شان بروم، دو شب را در خانه تنگ یک زوج کارگر ژاپنی بسر ببرم که در سن 60 سالگی هم مثل سگ جان میکنند و همراه با مادر بزرگ بسیار مهربان و بامزه شان زندگی میکردند، یک هتل درجه سه ژاپنی را تجربه کنم و کلی مشاهدات دست اول از جامعه فوق العاده کالایی شده ژاپن بدست بیاورم. اکنون که سه روز است بازگشته ام، هرچه به لحظات این سفر فکر میکنم شگفت انگیزتر به نظر می آید.

دادگاه یا مدرسه حزبی

تصورش را بکنید در دادگاهی نشسته اید بسیار رسمی. یک قاضی ژاپنی و دونفر همکار او همه در لباس های سنتی قضات روبروی شما نشسته اند. در سمت راست تیم سه نفره دادستان (که زنی زیبا است) نشسته و در طرف چپ تیم سه نفره وکیل مدافع (که او هم زن جوانی است) نشسته. شما در وسط در کنار یک مترجم ژاپنی به فارسی نشسته اید که فارسی را با لهجه عجیب و کتابی مثل فیلم آقای هالو صحبت میکند. کلی کسان دیگر هم هستند که جلسه را ضبط یا تند نویسی میکنند. در پشت سر هم حدود 30 نفری حضار (که همگی برای حمایت از جمال صابری آمده اند) نشسته اند. و موضوع سوالات وکیل و دادستان در مورد حزب کمونیست کارگری، تاریخچه شکل گیری، تعداد اعضاء، سازمان داخل و خارج، جایگاه کنگره و دفتر سیاسی و لیدر آن، سازمان رهبری آن، تلویزیون و رادیو و سازمان جوانان کمونیست و همینطور سازمانهای جانبی حزب، فدراسیون پناهندگان ایرانی، سازمان آزادی زن و غیره و غیره است. حدود 2 ساعت سوال و جوابها که به زبان ژاپنی با آن آهنگ اسرار آمیز و گوشنوازش مطرح میشود مربوط به همین موضوع است. حزب. و بازهم حزب. در فاصله ای که سوال ها به زبان ژاپنی مطرح میشود من پیش خودم فکر میکنم این یک دادگاه است یا کلاس تدریس تاریخ حزب در مدرسه حزبی در سرزمین عجایب! حتی وقتی وکیل مدافع و دادستان سوالاتشان تمام شد خود قاضی هم چند سوال بو دار سیاسی را مطرح میکند و از جمله نظر حزب را راجع به مذهب و اینکه اگر ما به قدرت برسیم با مذهبیون چه میکنیم، جویا میشود!! همانقدر که کل فضا برای من جالب و شگفت انگیز است جوابهای من برای دادگاه و بخصوص حضار (که عمدتا از چپ ها و اومانیست های ژاپنی اند) شگفت انگیز و باورنکردنی است. خیلی های اینها بویژه به یمن 11 سال تلاش و فعالیت خستگی ناپذیر جمال صابری اسم حزب را شنیده اند و بعضا مواضع آنرا هم میدانند. اما اطلاعات من که مشخص با ذکر مثال و رفرنس است، یه هیجانشان می آورد. باورشان نمی شود که حزبی چنین کمونیست و رادیکال و در عین حال فوق العاده انسان گرا و پا رو زمین و با این ابعاد و گستردگی فعالیت و نفوذ سیاسی در ایران وجود دارد. (همینجا بگویم که دیدار جمال در این سفر برایم خیلی جالب بود. جمال یک رفیق برجسته حزب ماست که در شرایطی سخت کارهای ناممکنی را ممکن کرده است.)

دفاع از جمال صابری

وکیل مدافع بسیار از جریان دادگاه و جواب های من راضی است. او خیلی به من سفارش کرده بود که در جواب به دادستان روده درازی نکنم و موجز جواب دهم. من البته بعضی جاها منبر رفتم ولی آنجایی که عملا مسخره بودن سوال دادستان از آن نتیجه میشد. دادستان طبعا دمق است. یک جورهایی دلم برایش میسوزد. پیش خودم میگویم آخه اینهم شد شغل!! او قرار بود که مرا گیر بیندازد و تناقض از صحبت هایم درآورد و نتیجه بگیرد که حزب کمونیست کارگری کشک است. منهم یک کسی هستم تقلبی و یک حرفهایی را سرهم میکنم. تا آخر سر نتیجه بگیرد که ادعای جمال که عضو فعال یک حزب کمونیستی چنین فعال است دروغ است تا بعد دادگاه با خیال راحت حکم دیپورت او را از ژاپن بدهد. ولی جواب های من (که چیزی جز بیان واقعیات حزب و جنبش کمونیسم کارگری در ایران نبود) او را غافلگیر کرده بود. (و این را وکیل مدافع از قبل تشخیص داده بود و با سوالهایش از من ماهرانه طراحی کرده بود.) جماعت چند بار به سوالهای بی ربط دادستان خندیده بودند و طفلی رنگ به رنگ شد. قاضی هم سعی میکند قیافه بی طرف بگیرد. اما از سوالات بو دار آخرش معلوم است که دادستان نتوانسته کارش را درست انجام دهد. شاید هم نه، او که تصورش از کمونیست ها چیزهایی مثل احزاب پروروس و پروچین است واقعا گیج و کنجکاو شده و باورش نمی شود یک حزب کمونیست مثل ما وجود داشته باشد. در هر حال دادگاه خوب پیش رفت ولی اینکه دولت ژاپن حق پناهندگی به جمال بدهد بعید است. این دولتی بشدت ضد پناهنده پذیری و با سیاست های فاشیستی است. برای گرفتن حق پناهندگی برای جمال باید نیروی عظیم تری در داخل و خارج ژاپن علیه دولت بسیج کرد. دوستان ژاپنی توضیح میدادند که در سال گذشته فقط ده نفر موفق به پذیرش پناهندگی در ژاپن شده اند. باری، حامیان جمال نیز از جریان دادگاه راضی و خوشحال اند. هریک جلو می آیند و تبریک میگویند. از من تشکر میکنند که اینهمه راه را آمده ام و در دادگاه جمال صابری حضور یافته ام!! خیلی برایم تعجب آور است و راستش درک نمی کنم. آنها بیشتر از من خودشان را در قبال سرنوشت جمال مسئول میدانند.

چرا جمال مهم است؟

مدتی طول کشید تا موضوع را توانستم هضم کنم و یا صحیحتر برای خودم توضیح قانع کننده ای بیابم. اینها کسانی هستند که برای آزادی جمال از زندان و در حمایت از او واقعا مایه گذاشته اند. (مثلا برای آزادی موقتی او 100 هزار دلار پول وثیقه گذاشته اند.) چرا؟ اهمیت جمال چیست؟ از نطر آنها جمال صرفا یک پناهنده و یا یک عضو حزب کمونیست کارگری نیست. جمال برای آنها سمبل چیزهای بسیار مهمتری است. جمال چهره اصلی یک مبارزه جدی برای حقوق پناهندگی در ژاپن است، شاید مهمترین مبارزه برای حقوق پناهندگی در سالهای اخیر که به "تحصن 72 روزه" مشهور شد. در جریان آن تحصن تعداد زیادی از چپ های ژاپن، فعالین مترقی و انساندوست بدور هم جمع شدند که بعد با دستگیری جمال تشکلی به اسم "کمپین جمال را آزاد کنید" را درست کردند. دعوت از من توسط این کمپین صورت گرفت. آنها خودشان را صاحبخانه و مرا مهمان خود میدانستند. آنها سفر مرا قدمی در پیشبرد امر خودشان میدانستند. حدس من این است که با هرچه بیشتر به راست چرخیدن احزاب حاکم و دولت ژاپن در طی سالهای اخیر و بخصوص در دوره نظم نوین جهانی، چپ ها و انساندوست های ژاپنی بیش از پیش از روند اوضاع نگران میشوند. در این فضا مبارزه با تلقیات فاشیستی علیه پناهندگان (که توسط دولت و احزاب راست و میدیا تبلیغ میشود) یک عرصه مبارزه و سنگر بندی در مقابل این گرایش به راست است. این چرخش به راست واقعا نگران کننده و شواهد مهمتری دارد. از جمله سیاست های دولت ژاپن برای تشکیل مجدد ارتش، مقرر کردن آموزش ها فاشیستی در مدارس و برخوردهای اولترا راست با مخالفین سیاست های دولت و غیره. (برای مثال در روزی که من بر میگشتم مطلع شدیم که یک معلم ژاپنی که به سیاست های دولت اعتراض کرده بود، از کار اخراج شده است و اعضای همین کمپین فعالانه به دفاع از او برخاسته بودند و از منهم خواستند که پیامی برای این خانم معلم بفرستم! که البته فرستادم.) میخواهم بگویم کمپین جمال را آزاد کنید در واقع تنها نوک یک کوه یخ عظیم است. کوه یخ نگرانی جامعه و انسانهای آزادیخواه از چرخش بورژوازی، احزاب سیاسی راست و دولت ژاپن در بازگشت به سیاست های راست و فاشیستی دوره های قدیم. و به نظر من تازه خود این انعکاس واقعیات های اجتماعی و طبقاتی ریشه دارتری در ژاپن است.

ژاپن در نظم نوین جهانی

قبل از آنکه به ژاپن بروم اطلاعات مختصر و عمومی در مورد روابط کارگر و کارفرما در ژاپن داشتم و میدانستم که راز پیشرفت و تکنولوژی بالا و قدرت اقتصادی ژاپن اساسا در روابط پدر سالار و سنتی در محیط کار، ساعات کار بسیار طولانی کارگران، ایجاد فضای وفاداری و از جان مایه گذاشتن برای کارفرما و شرکت مربوطه و خلاصه استثمار بسیار سازمان یافته و هشیارانه کارگران است. اما این سفر نقطه قوت دیگری را در مورد بورژوازی ژاپن برایم روشن کرد که قبلا دقت نکرده بودم. این بورژوازی در تبدیل کردن کوچکترین نیازها به کالا قوق العاده فعال و اگرسیو است. همه چیز در ژاپن کالاست. انواع و اقسام محصولات گوناگون در مغازه ها و رستورانها و باجه های متعدد فروش خودکار موج میزند. قبلا سالها پیش وقتی از سوئد به آمریکا رفتم در مقابل تحرک سرمایه داری بازار آزاد آمریکا در مقابل سرمایه داری خاکستری و دولت ولفری ای سوئد شگفت زده شده بودم. حال بازار رنگارنگ کالا در سرمایه داری ژاپن حتی در قیاس با آمریکا مرا شگفت زده میکرد. در این سفر همچنین نکته ای را که قبلا نظرا میدانستم بیشتر حس کردم. آن اینکه بنظر میرسد آن سیستم پدرسالار و سنتی مدیریت ژاپنی (که متکی بر نوعی رفرم و حمایت تمام عمر از کارگر بود) فرو ریخته است. حالا صحبت از بیکاریها و نا امنی های کارگران است. ژاپن هم به سهم خود وارد دوره نظم نوین جهانی، یعنی دوره هار شدن بازار و پایان هرگونه رفرم و رفاه نسبی (که محصول ملزومات توازن قوا در دوره جنگ سرد و وزن بالای دولت ولفر در بورژوازی غرب بود) در زندگی بخش های بزرگی از کارگران شده است. میتوان حس کرد که دامنه فقر و بی خانمانی دارد گسترش پیدا میکند. میتوان تصور کرد که دوره ای حاد از مبارزه طبقاتی در ژاپن شروع شده است ولو اینکه هنوز بطئی است. به راست چرخیدن های دولت و بورژوازی ژاپن را (علاوه بر دلائل بین المللی و تلاش ژاپن برای بدست آوردن موقعیت برتر در منطقه آسیای جنوب شرقی و غیره که از این بحث خارج است) اساسا از همینجا میتوان توضیح داد. مبارزه طبقاتی دارد زبانه میکشد و بورژوازی ژاپن سنگر راست و سیاست های فاشیستی اش را از همین حالا دارد می چیند.

جامعه ای متناقض

علاوه بر اینها جامعه ژاپن تناقضات عمومی تری را حمل میکند. منشاء این تناقضات به نظر من اساسا در این است که جامعه و مردم ژاپن فوق العاده به دست آوردهای زندگی مدرن توجه دارند و میخواهند فرهنگ اروپای غربی را اقتباس کنند، اما دولت و احزاب حاکم ژاپن میکوشند فرهنگ پدرسالار و سنتی ژاپنی را حفظ کنند. به نظر من دیر یا زود بین این دو گرایش نبردهای آشکار و وسیعی درخواهد گرفت که تمام جامعه را در خود فرو خواهد برد. بگذارید یک مثال بزنم. وقتی در متروی ژاپن علاماتی را به من نشان دادند که روی آن نوشته شده بود: "این سکو ویژه بانوان از ساعت فلان تا فلان است!"، داشتم از تعجب شاخ درمی آوردم. جمهوری اسلامی در ژاین؟ مردانه و زنانه کردن ایستگاه قطارها در ژاپن؟ (جمال میگفت که جمهوری اسلامی در وقت خودش که دولت ژاپن این سکوهای زنانه را مطرح کرد، کلی کرکری خوانده بود که ژاپنی ها تازه به حرفهای اسلام رسیده اند!!) بعد که پرس و جو کردم متوجه شدم در ساعات شلوغی مترو و با توجه به کم بودن تعداد قطارها انبوه جمعیت چنان بهم فشار می آورد و موج میزند که فی الواقع آدم آن وسط ساندویچ میشود. در این گونه لحظات برخی مردهای ژاپنی از فرصت استفاده کرده و به بهانه شلوغی و له شدن به زنان دست درازی میکنند. با این توضیحات تعجب من حتی بیشتر شد. فکر کردم چقدر مساله سکس و رابطه زن و مرد در ژاپن باید تابو باشد، چقدر عقب ماندگی و مردسالاری و بی فرهنگی باید حاکم باشد که مردهایی (که حتما تعدادشان کم نیست) ساعات شلوغ مترو را فرصتی برای آزار جنسی زنان بیابند. این فرهنگ عقب مانده با تمایلات غربگرایانه جوانان ژاپنی اصلا جور در نمی آید. با بعضی از آنها که صحبت میکردم به این عمل دولت اعتراض داشتند و آن را عقب مانده می دانستند. دیر یا زود ژاپن نیاز به یک انقلاب جنسی و شاید صحیح تر به یک انقلاب علیه تلقیات مردسالارانه و پدرسالارانه حاکم نیاز دارد. بیش از این، به یک انقلاب علیه ژاپن سنتی و پدر سالار! همین موضوع در مورد نارضایتی جوانان ژاپنی از جامعه سنتی ژاپن مصداق دارد. در طی سخنرانی که داشتم در مورد مبارزات جوانان ایران علیه جمهوری اسلامی و جنبش خلاصی فرهنگی در بین جوانان صحبت کردم. یک جوان ژاپنی بخصوص به این تکه صحبت های من توجه کرده بود و در بخش پرسش و پاسخ از من میپرسید: به نظر تو ما جوانان ژاپن چه باید بکنیم!؟

چپ های رادیکال

در ملاقاتی که با یکی دو گروه کوچک چپ داشتم، گفتم که به نظر من ژاپن بزودی شاهد طغیان جوانان علیه فرهنگ سنتی و عقب مانده خواهد بود، بزودی ژاپن آزادیخواه و برابری طلب علیه ژاپن سنتی و بورژوایی به پا خواهد خاست. اگر چپ رادیکال و کمونیسم بخواهد اجتماعی و تاثیر گذار باشد باید به استقبال این تحول برود. اما راستش مطمئن نیستم که چقدر حرف مرا قبول داشتند و یا اصولا متوجه نکته من میشدند. چیزی که مسلم بود از ابعاد و نحوه فعالیت حزب ما و نفوذ اجتماعی ما خیلی شگفت زده شده بودند. یکی شان (یک کارگر کمونیست شریف اما به نظر من هنوز در عوالم محدود چپ سنتی و غیر اجتماعی) حتی میگفت که ما به شما (یعنی حزب کمونیست کارگری ایران) همانطور نگاه میکنیم که به لنین و بلشویک های تبعیدی در سوئیس، قبل از انقلاب اکتبر!! او بقول خودش از خاصیت های ضد سرمایه داری و کارگری جریان ما بسیار خوشنود بود. اما وقتی پای نظرات سیاسی این رفیق و ارزیابی از شکست شوروی، درک از مارکسیسم و نحوه تحلیل طبقات و مبارزه طبقاتی و غیره میرسید، مرا بسیار یاد چپ های سنتی خودمان (بخصوص کارگر کارگری های دوره 57) می انداخت. با گروه دیگری از چپ ها ملاقات داشتم و علاوه بر توضیحاتی که در مورد حزب و مواضع اش دادم نظرم را در مورد اوضاع ژاپن و نقشی که چپ میتواند داشته باشد توضیح دادم. از جمله گفتم که به نظرم حتی کمپین "جمال را آزاد کنید" حالت تدافعی دارد و بیشتر خود را معطوف نجات دادن جمال (جلوگیری از دیپورت او و انتقالش به یک کشور ثالث) کرده است. نه اینکه بیاید وسط میدان و برای حقوق پناهندگی صراحتا مبارزه کند. به آنها گفتم رادیکالیسم در این دوره نیرو جمع میکند و مثلا شعار شما نباید آزاد کردن جمال باشد، بلکه باید چیزهایی نظیر این باشد: جمال در ژاپن می ماند! بهر حال چپ رادیکال ژاپن وضعیت مساعدی ندارد. برای این چپ جلسه سخنرانی که بعد از دادگاه تشکیل شد و در حمایت از جمال سخنرانان متعددی از نماینده مجلس و استاد دانشگاه نویسنده یک کتاب جنجالی در مورد سیاست پناهندگی دولت ژاپن و غیره داشت، با شرکت صد نفر برگزار شد که خود موفقیت بزرگی محسوب میشد! اما چپ رسمی ژاپن شامل احزاب پرو روس و سوسیال دمکرات دارای سابقه و سنت طولانی هستند. حزب سوسیال دمکرات در بین رهبران اتحادیه کاملا نفوذ دارد. حزب کمونیست پرو روس ژاپن در دوره هایی نفوذ بسیار زیادی داشته است.

ایران از منظر ژاپن

شاید عجیب ترین بخش این سفر برای من این بود که مجبور شدم یکبار دیگر و آنهم از فاصله ای به دوردستی ژاپن به اوضاع ایران، جنبش کمونیسم کارگری در ایران و حزب کمونیست کارگری نگاه کنم. آنهم در محضر حدود 100 ژاپنی (و یکی دوتایی آمریکایی جوان که نمی دانم چطور از این جلسه مطلع شده و آمده بودند!). در سخنرانی به من وقت بیشتری دادند. چهل دقیقه که عملا با توجه به ترجمه چیزی حدود 20 دقیقه میشد. برای من سخت بود که در این 20 دقیقه چه تصویری به آنها بدهم. اما تصویری که دادم فکر کنم انتخاب درستی بود و برایشان جالب بود. به حدی که مترجم من (که از انگلیسی به ژاپنی ترجمه میکرد) خود به هیجان آمده بود و بیش از من شور و حرارت نشان میداد. محور سخنرانی ام را علاوه بر اشاره ای مختصر به جایگاه کمپین آزاد کردن جمال (که سببی شده بود تا چپ های رادیکال و انسانهای شریف دور هم جمع شوند) بر این قرار داده ام که میخواهم دروغ هایی را در مورد ایران افشاء کنم. دروغ هایی که باید جزو بزرگترین دروغ های دو دهه اخیر جهان قرار داد. دروغ هایی که ساخته و پرداخته بورژوازی جهانی، جمهوری اسلامی و سوسیالیسم بورژوایی و میدیای حاکم بر افکار عمومی جهانی است. این دروغ ها را که بصورت سوال هایی از خلال دوستان ژاپنی شنیده بودم لیست کردم: 1) اینکه انقلاب 57 یک انقلاب اسلامی بود. توضیح دادم آنچه که اسلامی بود ضد انقلاب بود. خود انقلاب 57 در اساس یک انقلاب کارگری بود که توسط جنبش اسلامی شکست خورد. 2) اینکه خمینی ضد امپریالیست بود. توضیح دادم که خمینی و شرکاء (جنبش ملی اسلامی از راست تا چپ آن) تنها نیروی بودند که توانست انقلاب 57 را با کشتارهای وحشتناک متوقف کند و او تنها نماینده ممکن امپریالیسم در ایران بود. 3) اینکه جامعه ایران اسلامی است و مردم از حکومت دفاع میکنند. در رد این دروغ که هرازگاهی بویژه از تلویزیونهای ژاپن پخش میشود، فقط از آخرین تحولات مثل اعتصاب کارگران شرکت واحد و 8 مارس تهران مثالهایی آوردم. 4) اینکه مردم در جریان تولید بمب اتم پشت سر دولت شان هستند. (اینهم تلقی است که بویژه بخشی از چپ و شاخه های تروتسکیستی میدهند!!) توضیح دادم که مثلا در چهارشنبه سوری چطور جوانها شعار "فن آوری هسته ای" را مسخره میکردند. و آخر سر در مورد جنبش کارگری در ایران، در مورد جنبش رهایی زن و جنبش خلاصی فرهنگی جوانان صحبت کردم و اینکه چطور حزب ما و منصور حکمت این جنبش ها را نمایندگی میکند و چطور شعار آزادی و برابری اکنون به شعار جا افتاده ای در بین مردم تبدیل میشود. اینکه چطور ما مصمم هستیم که جمهوری اسلامی را به نیروی انقلابی مردم سرنگون کنیم و یک جمهوری سوسیالیستی را در ایران مستقر کنیم و چطور برای این کار به حمایت کارگران و آزادیخواهان جهان نیاز داریم و با هر پیشروی خود کارگران و آزادیخواهان جهان را تقویت میکنیم. تقریبا همه آن کسانی که در دادگاه حضور داشتند در این جلسه هم حاضر بودند و وقتی این اوضاع سیاسی را در کنار موقعیت حزب که در دادگاه توضیح دادم قرار میدادند، احترامشان برای جنبش و تلاش ما دو چندان میشد.

کلاغ های توکیو

اما بگذارید علاوه بر جنبه های سیاسی این سفر (که هنوز گفتنی زیاد است) به جنبه های دیگر هم اشاره مختصری کنم. یکی جشن شکوفه های گیلاس ژاپنی ها بود که نمی دانم سنت جدیدی است که پا میگیرد و یا سابقه داشته است. ولی چیزی شبیه سیزده بدر به سبک ژاپنی است. شکوفه های گیلاس های ژاپنی واقعا زیبا و نشاط آور است ولی عمری کوتاه دارند. مردم از صبح می آیند و زیر درخت ها جا میگیرند و بساط نوعی پیک نیک پهن میکنند و غذا و مشروب می چینند تا عصر همه سر برسند و تا نیمه شب بخورند و بنوشند و شادی کنند. نکته جالب دیگر برای من (که شاید کمی تخصصی باشد) نقاشی های ژاپنی از قرن 12 و 13 میلادی بود. این نقاشی ها که حالت کارتونی و مضحکی دارند بنحو خیلی گویایی زندگی آنوقت را تصویر کرده اند. نه فقط زندگی ثروتمندان بلکه زندگی مردم عادی را. این نقاشی ها گویا جنبه های مذهبی هم داشته اند. اما هرچه هست نقاشی های ژاپنی را باید پدر جد کارتون های امروز قلمداد کرد. همینطور با دیدن این نقاشی ها برای من بیشتر روشن شد که منشاء انی میشن ژاپنی و توانایی بالای دیزاین و طراحی در این انی میشن در کجاست. بالاخره نکته آخر هم مربوط کلاغ های توکیو است که خیلی بزرگ و بد صدا هستند. در واقع شاید همان نوع کلاغ سیاه های ایران هستند که اینجا به آنها کلاغ میگویند! ولی قیافه اشان (شکل سر و نوک) چیزی بین کلاغ سیاه و کلاع معمولی است. رنگ شان البته سیاه است. نکته جالب در مورد این کلاغ ها این است که خودشان را با زندگی مدرن و شهر نشینی و تنگ توکیو انطباق داده اند. فیلم مستندی از این کلاغ های گنده و با آن صدای نخراشیده تهیه کرده اند که نشان میدهد چطور چوب رختی های ژاپنی ها را از روی طناب رخت میدزدند و بطور ماهرانه ای آنها را دورهم میچینند و یک لانه تروتمیز درست میکنند. گویی آنها از ژاپنی ها یاد گرفته اند که از کوچکترین فضا و هر وسیله دور بر بنحو احسن استفاده کنند. در همین فیلم مستند نشان میدهد که کلاغ های توکیو روش مدرنی برای شکستن گردو پیدا کرده اند. میدانید که معمولا کلاغ ها گردو را از ارتفاع بالا ول میکنند تا به زمین بخورد و بشکند. اما کلاغ های توکیو گردو را توی اتوبان و درست در مسیر چرخ ماشین ها قرار میدهند تا با رد شدن ماشین از روی آن شکسته شود. کلاغ های توکیو ظاهرا پوره مغز گردو را بیشتر دوست دارند!

در این گزارش من از افراد بسیار زیادی صحبت کردم که خیلی هاشان واقعا به من محبت کردند. اما متاسفانه حافظه ام خوب نیست و اسامی یادم نمی ماند. همینجا از تک تک این دوستان تازه ژاپنی ام تشکر میکنم.


برگرفته از سایت

http://www.rowzane.com/0000_m+e/0m+e_2006/2603/M5-Mostafa2.html

No comments: